کد خبر: 753515
|
۱۴۰۴/۱۰/۰۲ ۰۸:۳۰:۳۱
| |

منشی شکست خورده در تله مدیر فریبکار شرکت

زنی جوان که به اتهام صدور چک‌های بلامحل دستگیرز شده است، داستان زندگی خود را بازگو کرد.

منشی شکست خورده در تله مدیر فریبکار شرکت
کد خبر: 753515
|
۱۴۰۴/۱۰/۰۲ ۰۸:۳۰:۳۱

۴سال بیشتر نداشتم که پدرم ما را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. او با مادرم اختلاف داشت اما دلیل اصلی این ماجرای تلخ را نمی دانم که روزگارمان را به تباهی کشاند...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر۲۴ ساله به اتهام صدور ۵۰۰ میلیون تومان چک بلامحل دستگیرو به مرکزانتظامی هدایت شده بود،سرگذشت تاسف بارخود را به اعتمادی گره زد وبا بیان این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت:بعد از آن که دیگر از پدرم خبری نشد ،من و دو برادر بزرگترم به خانه پدربزرگم رفتیم. مادرم در بیرون از خانه کار می کرد تا بتواند بخشی از هزینه های زندگی را تامین کند. من که تنها دختر وآخرین فرزند خانواده بودم با اصرار مادرم به تحصیل ادامه دادم ولی به خاطر همین ناراحتی های روحی و روانی ،هیچ گاه به درس علاقه ای پیدا نکردم . با این وجود وقتی به ۱۶سالگی رسیدم با پسر یکی از دوستان مادرم ازدواج کردم و دیگردرس نخواندم اما با آن که ۴ سال نامزد بودیم،تصمیم به طلاق گرفتیم، چرا که او دست بزن داشت و مدام به هر بهانه ای مرا کتک می زد. این بود که با خودم اندیشیدم حتی اگر زندگی مشترکمان هم آغاز شود به هیچ وجه نمی توانم رفتارهای خشونت آمیز نامزدم را تحمل کنم. بالاخره از او طلاق گرفتم و به عنوان منشی در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم تا سربارخانواده نباشم. مدیر شرکت هم وقتی تلاش های صادقانه مرا دید امور حسابداری را به من سپرد به طوری که دیگر همه مراودات مالی دست من بود. ولی روزگارآن روی وحشتناک خود را نیز زمانی به من نشان داد که مدیرشرکت توزیع موادغذایی به خاطر هیجانات بازار و تغییر ناگهانی قیمت ها رو به ورشکستگی گذاشت.

دراین شرایط «ه»(مدیرشرکت)مرا با وعده های خیالی وطمع انگیز فریب داد.او اصرارکرد تا برایم ازبانک دسته چک بگیرد که بتواند به فعالیت های اقتصادی اش ادامه بدهد. من هم درطول یک سال حدود یک میلیارد تومان چک امضا کردم و او آن ها را دربازار خرج کرد. بازهم به هر طریقی بود پول نیمی از چک ها را به طلبکاران پرداخت اما دیگر نتوانست به فعالیت های شرکت ادامه بدهد به طوری که چک های خودش را از طلبکاران می گرفت و چک های مرا به آن ها می داد. من هم که دختری جوان بودم به او اعتماد می کردم چرا که مدعی بود به محض این که شرایط بهتری فراهم شود برایم خودرو می خرد و هزینه های جهیزیه ام را درصورت ازدواجم می پردازد اما من از فرجام این اعتماد سوخته چیزی نمی دانستم و نمی فهمیدم که روزی به خاطر همین جرم روانه زندان می شوم.

خلاصه «ه»حدود یک ماه قبل دستگیر وراهی زندان شد و این گونه طلبکاران به سراغ من آمدند حالا هم با بدهکاری ۵۰۰ میلیون تومانی روبرو شده ام و نمی دانم باید چکارکنم ای کاش ...

با راهنمایی و دستورهای سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد)درحالی پرونده این دخترجوان به مراجع قضایی ارسال شد که اقدامات وتلاش مددکار اجتماعی کلانتری برای گفت وگو با شاکیان وی ادامه یافت.

براساس ماجراهای واقعی درزیرپوست شهر

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها