کد خبر: 411613
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۳ ۲۱:۲۱:۰۰
| |

از کرونا درس بگیریم جناب استاد صادق زیباکلام!

دکتر صادق زیباکلام اخیرا در مصاحبه‌ای با «اعتمادآنلاین» با شهامت تمام تصریح و تشریح کرده که دنیای «پساکرونا»، هیچ تفاوتی با دنیای «پیشاکرونا» نخواهد داشت....

از کرونا درس بگیریم جناب استاد صادق زیباکلام!
کد خبر: 411613
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۳ ۲۱:۲۱:۰۰

اعتمادآنلاین| مالک رضایی، کارشناس‌ارشد علوم‌سیاسی در یادداشتی نوشت:

هنوز هیچ فیلسوفی با جامعیت و قطعیت به ابعاد کامل و ویژگی‌ها و مناسباتی که جهان، بعد از کرونا با آن مواجه خواهد بود، نپرداخته است و این امر بیش از آنکه دال بر ناکارآمدی ذهن آن بزرگان اندیشه در تبیین و پیش‌بینی ویژگی‌های جهان آتی متاثر از این پدیده باشد؛ ریشه در ابهامات فزاینده‌ای دارد که این بلای عالمگیر در مناسبات مختلف سیاسی، اجتماعی، عمومی، اقتصادی، مدیریتی، کسب‌وکار، زندگی، مناسبات خانوادگی، عاطفی، پیامدهای افسردگی ناشی از خانه‌نشینی، قرنطینگی، سازوکارهای نظام بین‌الملل، نزاع‌های منطقه‌ای، بین‌المللی، جنگ‌های نیابتی، رویکردهای تمدن، فرهنگ و... از خود به جا خواهد گذاشت و البته که توامان فرصت‌ها و تهدیدهای خود را هم خواهد داشت.


بدون در نظر گرفتن این متغیرها و صدها متغیر دیگر، بسیار ساده است که کسی بگوید هیچ تغییری تحت تاثیر این پدیده در جهان، اتفاق نخواهد افتاد و چیزی است که از دری آمده و از در دیگری خارج خواهد شد و انگار نه انگار که "خانی آمده است و خانی رفته است"...


اما این ساده کردن موضوع و پاک کردن صورت مساله است. هیچ فرد غیرعالم و ناآشنا به آسمان هم که در آن چیزی جز چند ستاره و یک ماه نمی‌بیند، نمی‌تواند ادعا کند که آنچه که در آسمان است همان است که او، دیده است و علم و اطلاع و احاطه او به آسمان بیشتر از آن منجم و ستاره‌شناسی است که می‌داند، معلوماتش نسبت به مجهولاتش یک اپسیلون هم نیست و فروتنانه در مقابل کثیری از پرسش‌ها می‌گوید: "نمی‌دانم" .


این "نمی‌دانم"، یک تواضع و فروتنی سقراطی است که آدمی را از توهم استغنا می‌رهاند و ای‌بسا طلیعه‌ای از دانایی را هم به روی او می‌گشاید و دیگرانی را هم که شنونده سخن او هستند، به بیراهه نمی‌برد.


قاعدتا، با تکیه بر دانش‌های بخشی‌نگر و با نگاه انتزاعی هرکسی از منظر تخصصی خود در حوزه‌های علم سیاست، مدیریت، طب، روانشناسی، اقتصاد و... نمی‌توان به ویژگی‌های بسیط و گسترده‌ای مانند "دنیای پساکرونا"، در جامعیت و قطعیت کامل پاسخ داد.


شاید در این میان "فیلسوفان علم" با نگاهی جامع‌نگر، ذیصلاح‌تر از بقیه برای واکاوی این موضوع باشند و در حد توان و بضاعت بشری، اندکی نقاب از رخ "جهان پس از کرونا" برگیرند؛ وگرنه، بدون نگاه همه‌جانبه به موضوع،‌ گفت‌وگوهای انتزاعی به‌مثابه قصه معروف "فیل در تاریکی" مولوی است که هرکسی از ظن خود نظر می‌داد و نتیجتا:

"از نظرگه، گفتشان شد مختلف

آن یکی دالش لقب داد، این الف...."


یکی با لمس گوش فیل در تاریکی، می‌گفت این جسم جامد، بادبزن است و آن دگر، با لمس خرطومش می‌پنداشت که ناودان است. دیگری دست بر پایش می‌زد و می‌گفت ستون یک ساختمان است و دیگری با لمس پشت آن می‌گفت یک تخته سنگ است و... درحالیکه:

"در کف هریک اگر شمعی بدی

اختلاف از گفتشان بیرون شدی"


با همین مقدمه نسبتا طولانی به اندیشمند بزرگ کشورمان جناب دکتر صادق زیباکلام تبریک می‌گویم که اخیرا در مصاحبه‌ای با "اعتمادآنلاین" با شهامت تمام تصریح و تشریح کرده که دنیای "پساکرونا"، هیچ تفاوتی با دنیای "پیشاکرونا" نخواهد داشت.


درحالیکه زین قصه، هفت گنبد افلاک پرصداست؛ اندکی باید این نگاه پر دل و جرات و آکنده از شجاعت و شهامت را نقد کرد که چرا سخن، مختصر گرفت؟!


این یادداشت درصدد آن است که با نقل قول فرازهایی از مصاحبه ایشان، ضمن همراهی با بخش‌هایی از آن به نقد بخش‌های دیگری از آن مصاحبه بپردازد. ضمن اینکه خود نیز داعیه‌ای بر کوچک‌ترین تبیین و نظر در بیان ویژگی‌های "جهان پساکرونا" ندارد؛ لیکن مدعی است که چیزهایی در "دنیای پساکرونا" تغییر خواهد کرد که شکل و شمایل آن را متفاوت از دنیای "پیشاکرونا" خواهد ساخت و دیدن طلیعه آن تغییرات، از هم‌اکنون هم چندان دشوار نیست.


ایشان در پاسخ به سئوال‌های مکرر و پرسشگرانه مصاحبه‌گر در پی دست یافتن به افق‌های احتمالی تاثیر پدیده کرونا در جهان و ایران پساکرونا، مصرانه تاکید می‌کند که تاثیر و تغییر خاصی از این پدیده، نه در جهان و نه در ایران دیده نمی‌شود و با فرض اینکه :احتمال‌دهندگان به تغییر، دو دسته بیش نیستند


1. کسانی که مدعی‌اند کرونا، بساط دین را برخواهد چید

2. کسانی که مدعی‌اند کرونا، بساط غرب را برخواهد چید.


از پی پاسخ به آن دودسته با رسم مالوف مطایبه‌گر خود برمی‌آید و تصریح می‌کند که دین و ایمان مردم و شورای‌نگهبان و اطلاعات سپاه و... پا بر جا خواهد ماند و نیز غرب‌ستیزانی هم که آرزوی خود را مطرح می‌کنند که ترامپ و جانسون و انگلیس و آمریکا و ایتالیا و... از بین خواهد رفت؛ آنها هم خواهد ماند و در تحکیم استدلال خود در تبیین خیر و شر از شخصیت فرضی مبتلا به کرونا به نام فریده خانوم صحبت می‌کند که در اوج ایمان و اعتقاد به کرونا هم، نماز شبش ترک نشد و بنابراین، ابتلا به کرونا، هیچ ربطی به اعتقاد و باور و ...هم ندارد .


وی در ادامه پرسش‌های مصرانه مصاحبه‌گر، بر اینکه آیا تصور نمی‌شود که کرونا، هیچ فرصت و تغییری را در جهان پیش‌رو قرار خواهد داد تصریح می‌کند که از این جهت یک وضعیت خنثی را مشاهده می‌کند که در درون آن نه فرصتی خوابیده است و نه تهدیدی.


اما وقتی سئوال به تاثیرات عینی و ملموس کرونا در اقتصاد می‌رسد، گویی یکباره تغییرات اجتناب‌ناپذیر، به‌خودی‌خود پیش رویش به‌صورت غیرقابل‌انکار نمایان می‌شود و این بار با یادی از "کارل مارکس" که لابد تفکر زیربنا بودن اقتصاد از منظر آن متفکر آلمانی را در نظر دارد، تلاش می‌کند همه تغییرات احتمالی جهان را از این منظر کاوش کند و اینجاست که مصاحبه ره به جایی می‌برد که هریک از بندهای آن می‌شود خلاف همدگر و هر یکی با هم مخالف در اثر.


آنوقت است که بیا و موج لنگرهای سخن را ببین که هر یکی با دیگری در جنگ و کین...


اما و صد اما سوال مدعیان تغییرات اجتناب‌ناپذیر "پساکرونا" و قائلان به تفاوت جهان آتی با پیشاکرونا، نه این است که پایه‌های دین از کرونا سست خواهد شد و نه بر این باورند که جهان غرب از این بلا، کون فیکون خواهد شد؛ چنین سخنانی حتی در حد کوچه و بازار هم نیست که یک متفکر درصدد پاسخ به آنها برآید و اثبات کند که نه آنگونه نیست.


سئوال پیش رو این است که در کلیات امر و فی‌المثل در شیوه‌های مختلف مدیریتی، مناسبات اجتماعی، مناسبات عمومی، مدیریت بخش‌های مختلف اقتصاد در زیربخش‌های مختلف آن، نگاه جهان به تهدیدهای آتی که بشریت را تهدید می‌کند، بالا و پایین رفتن سطح بهداشت عمومی جهان، رویکرد جهان به منازعات مختلف و سطح منازعات، توقعات زندگی، دورکاری، روی آوردن هرچه بیشتر به عصر دیجیتال، به کار بستن هرچه بیشتر ابتکارات مدیریتی در کاستن از صفوف و درهم لولیدن مردم برای مواردی که با اتکا بر دیجیتال حضورشان لازم نیست، بر کاستن از معطلی مردم، بر اینکه دست دادن و روبوسی کردن لزوما وحی منزل نیست و می‌توان برای همیشه از میزان آن در مناسبات عمومی کاست و آنوقت تاثیرات عاطفی آن در مناسبات، بر اینکه برای حضور در هر تجمعی موازین بهداشتی را باید لزوما رعایت کرد یا نکرد و صدها از این متغیرها که دست به دست هم می‌دهد و با تاثیرات مثبت و منفی خود، جهان جدیدی را پیش روی ما قرار می‌دهد؛ ما چگونه جهانی را پیش روی خود داریم؟


در چهارچوب تهدیدها، قطعا از بین بردن دین، در توان کرونا نیست. اما خرافات‌زدایی از برخی رفتارهایی که به علط دامن اعتقادات مردم را گرفته، چطور؟ لیس زدن در و دیوار امامزاده‌ها چطور؟ بالا رفتن توقعات و انتظارات در بهداشت عمومی جامعه چطور؟جابجایی شغلی ناشی از تاثیرات روی آوردن به دیجیتال چطور؟ نوع پاسخگویی مدیران به عرصه‌های مدیریتی متاثر از این تغییرات و انتظارات اجتناب‌ناپذیر، چطور؟


آیا با بالا رفتن توقعات و انتظارات بهداشتی و تبدیل شدن آن به فرهنگ عمومی جامعه، هیچ تغییری در مدیریت بهداشتی جهان و ایران و نوع پاسخگویی آن به انتظارات جدید ایجاد نخواهد شد؟


چه بپذیریم و چه نپذیریم؛ دنیای پساکرونا مدیریت‌ها را در سطح جهان برای پاسخگویی به ابعاد مختلف نیازمندی‌های جدید جامعه، به نوع دیگری فروتن و پاسخگو خواهد ساخت و نیز انتظارات از حوزه‌ها و نهادهای مختلف را عقلانی خواهد ساخت.


چگونه ممکن است چنین پدیده‌ای به این وسعت، بدون کوچکترین تاثیری در مناسبات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، عمومی، ملی، بین‌المللی، مدیریتی، علمی و... بی‌سروصدا از دری وارد شود و از دری دیگر خارج شود؟


تغییر رویکردها را دیدن، کار آسانی نیست؛ اما انکار تاثیرها و تغییرها هم گرچه آسان‌ترین پاسخ است، اما درست‌ترین پاسخ نیست. آسان‌ترین پاسخ‌ها لزوما و همیشه، صحیح‌ترین پاسخ‌ها نیستند.


پدیده‌ای که به این وسعت و سرعت، در نقاط مختلف جهان شیوع پیدا کرده؛ تاثیر و تغییرش هم در جای جای جهان به همان سرعت و وسعت خواهد بود و ابهامات و فرصت‌ها و تهدیدهای آتی آن هم همچون پولاد است تیز، گر نداری تو سپر، واپس گریز. پیش آن الماس، بی اسپر میا، از بریدن تیغ را نبود حیا.


بهتر است از اندیشمندان و فیلسوفان خود بخواهیم در رصد کردن و دیدن این فرصت‌ها و تهدیدها پیشدستی کنند. اکنون آزمایشگاه‌های علمی در ابعاد پزشکی درصدد تولید واکسن هستند؛ اما برای مصون ماندن اجتماعی از تاثیرات سوء و آتی کرونا در وضعیت "پساکرونا" و پیشگیری از گسست‌های اجتماعی اجتناب‌ناپذیر چه کسانی در فکر تهیه واکسن هستند؟


فعلا و با تاسف بیشتر باید گفت که از جامعیت نظر جناب آقای زیباکلام در این مورد، دود سفیدی برنخاسته است و چنین نظراتی بیش از آنکه هشداردهنده و هوش‌آفرین باشد؛ هوش‌ربا و خواب‌آفرین هستند. جناب دکتر، فکر آن باشد که بگشاید رهی...


چه این یادداشت را رویاپردازی تلقی کنید و چه نشان‌هایی از واقعیت در آن ببینید، ویروسی بنام "کرونا" تا همین پنج ماه پیش پدیده‌ای صرفا چینی و محصور در شهری بنام "ووهان" بود. اکنون به بلایی عالمگیر تبدیل شده است. تاثیرات و تغییرات آن هم ماندگار و عالمگیر خواهد بود. باید از فرصتهای آن بهره‌برداری کرد و از تهدیدهای آن کاست. یعنی چه که بگوییم نه فرصتی در آن است و نه تهدیدی؟


در کلیات موضوع، حتی شاید جهان غرب بیش از ما درگیر تاثیرات این پدیده باشد. روزی گورباچف گفته بود که چنانچه در دنیای "پساشوروی"، اروپای غربی در فکر ترمیم خرابی‌های اروپای شرقی نباشد؛ باید دروازه های خود را به سیل مهاجران آن بگشاید. چنین پدیده‌هایی مرزشکن است؛ همانطوری که کرونا هم مرزشکن است، .تاثیرات و تغییراتش هم مرزشکن خواهد بود


تا زمانی که بشر راهی را برای تقسیم خوشبختی‌ها و فرصت‌های جهان، به عدالت و نه لزوما مساوات نیابد؛ باید به استقبال تقسیم بدبختی‌هایش برود. سرایت بدبختی کرونا به جهان اولین آن است؛ اما آخرینش نخواهد بود. واکسنی هم که ساختنش در دستور کار علم است، شاید او را از این بلا برهاند؛ اما بلاهای دیگری هم در انتظارش است.

"گر گریزی بر امید راحتی

زآنطرف هم پیش‌ات آید آفتی "


تقسیم خوشبختی و فرصت‌ها به معنی نادیده گرفتن تفاوت‌های ناشی از استعدادهای متفاوت کشورها و افراد و افکار نیست. بلکه به این معناست که دیوارهایی که بر مبنای رانت و بهره‌کشی و... بالا رفته است، فرو خواهد ریخت و ساکنانش نیز روی آرامش نخواهند دید. ولو کنتم فی بروج مشیده.


نظام سرمایه‌داری امروز، در ذات خود بحران‌های زیادی دارد که یکی پس از دیگری سر باز می‌کند. دنیا اگر اکنون با بحران داروی بیماران کرونایی مواجه است، فردا رویاروی بحران‌های اجتماعی فراتر از آن در ابعاد اجتماعی خواهد بود که مرزها را در خواهد نوردید. و این سخن برخلاف مطایبه‌گری جناب زیباکلام به معنی کون‌فیکون شدن انگلیس و آمریکا و... نیست؛ بلکه افقی از بحران احتمالی است که محتملا پیش روست.


این بحران از هم‌اکنون در چهره غمزده دونالد ترامپ مشهود است. کسی که یکسال پیش، پایش را در یک کفش کرده بود که دیوار مکزیک را بالا ببرد، اکنون دانسته که دیوارهای خیالی او فرو ریخته است. این دیوارها از زمانی فرو ریخته که دیوار برلین فرو ریخت و گورباچف آخرین صدر هیات‌رییسه شوروی در اولین دیدارش با ستاره هالیوود آمریکا به او فهمانید که "عالیجناب! شما را از داشتن دشمنی به نام شوروی محروم خواهم کرد؛ اما دشمن‌های دیگری برای شما در کمین است".


ای‌بسا مقصودش این بود که خیمه‌شب‌بازی دیگر بس است. واقعیت‌های جهان، فیلم هالیوود نیست که در آن به‌طور مداوم نقش قهرمان "جنگ ستارگان" بازی کنی؛ کاری نکن که مرزها گشوده شود و دوغ و دوشاب به هم آمیزد. این نکته ی آخر را به او نگفت اما صراحتا به اروپا گفت و کلنگ خود را بر تنه دیوار برلین نهاد تا وهم و خیال‌ها هم فرو ریزد. سقوط دیوار برلین سقوط یک وهم و خیال برای جهان هم بود.


الوین تافلر، آن آینده‌نگر معروف آمریکا و خالق اثر شگفت‌انگیز "موج سوم"، از آن درس خوبی گرفت؛ اما نئوکان‌های آمریکا نگرفتند او گفت: "سقوط اتحاد جماهیر پرقدرت شوروی درس عبرتی برای آمریکا هم هست که هنوز سردمدارانش رویای ناسیونالیسم افراطی را بعنوان خاطرات مردگان بر دوش زندگان حمل می‌کنند".


نمونه‌ای از آن بود که با تاثیر یک جمله که l can,t breathe در جای جای غرب دیده شد و می‌تواند در همه .جا دیده شود


باری؛ بحران جهانی کرونا بعد از یافتن واکسن خود در بیمارستان‌ها هم بحران‌های دیگری در سطح عمومی جوامع جهانی خواهد داشت. بهتر است دنیای فلسفه از هم‌اکنون به فکر یافتن آن واکسن هم باشد که اگر نیابند، از هم‌اکنون عده کثیری در جهان آماده شده‌اند که بر سر مزار اندیشه‌های افراطی خود با می و مطرب بنشینند تا .محبوب‌های مدفونشان بار دگر ز لحد، رقص‌کنان برخیزند


خوابناکان تاریخ باید بدانند که اگر پدیده‌ای به‌نام کرونا در این گوشه از دنیا سیلی سختی بر گوش کسی می‌زند، بلافاصله در آن گوشه دنیا هم صورت‌های زیادی از واهمه زرد می‌شود. اغلب پدیده‌های آتی جهان ازاین‌دست .خواهد بود


لازم نیست کسی در این میان، تیرگی‌ها را نام بگذارد چراغ.


واقعیت‌های هر عصری، ضرورت‌های خود را تحمیل می‌کند. کسی که واقعیت‌ها را درک نکند، زیر چرخ‌دنده‌های آن له خواهد شد.

امروز و تحت‌تاثیر متغیرهای جدید از جمله پدیده "جهانی شدن" و... مفاهیم زیادی از آموزه‌های قرن نوزدهمی و قرن بیستمی به هم خورده است. آنهایی که در اندیشه قرن بیستمی مانده‌اند؛ بی‌خبر مانده‌اند اندر بقا.


کرونا دیوارهایی ضخیم‌تر و مرتفع‌تر از دیوار آهنینی که خرس بی‌یال و دم قطبی هفتادد سال پشت آن پناه گرفته بود را فرو ریخت. چنین فروپاشی‌هایی با این وسعت در جهان، نمی‌تواند بی‌تاثیر و بی‌تغییر باشد جناب دکتر زیباکلام!

در رشته‌های مختلف علوم‌انسانی از جمله روابط بین‌الملل، مبحثی به‌نام مدیریت بحران (crisis management) وجود دارد که مقولات مختلف یک بحران از جمله درس‌هایی که یک بحران به بازیگرانش می‌آموزد را مورد بحث قرار می‌دهد. فی‌المثل آنچه که بحران"موشکی کوبا" به "جان اف کندی" و "نیکیتا خروشچف" آموخت، این بود که وقتی دو دایناسور شاخ به شاخ هم می‌شوند، کسی را یارای مساعی جمیله و میانجیگری نیست و از پاپ اعظم هم که خود را نماینده مسیح می‌داند، کاری ساخته نیست. بهتر است در اینگونه مواقع، اندکی خویشتندار باشند و دنیا را در پرتگاه یک جنگ جهانی دیگر قرار ندهند. همان دو جنگی که قبلا آفریده‌اند، برای هفت پشت جهان کافی است.


باری؛ بحران کرونا هم تا همین موقعیتی که در آن قرار داریم، درس‌های کمی به ما نیاموخته است. البته که هنوز دامنه آن، نه برای ما و نه برای جهان تمام نشده است. بهتر است وسط دعوا نرخ تعیین نکنیم. اما هم جهان، هم ما از آن ترسیده‌ایم. بهر ترس از آن است که در حبس خانه مانده‌ایم؛ وگرنه، ما از کجا؟حبس از کجا؟ مال که را دزدیده‌ایم؟!


اما وقتی از این حبس خانگی خارج می‌شویم، چیزهای زیادی عوض شده است. از مناسبات اجتماعی تا مناسبات زندگی و اقتصادی و شیوه حضور در مناسک و عبادات و تجمعات و فواصل اجتماعی و ضرورت رعایت موازینی ماندگار از بهداشت و مصاحبت و... همه‌چیز دچار .تغییرات ماندگاری شده که با پیشاکرونا متفاوت است


بهتر است با انکار تاثیرات آن بالش گرم و نرم هم زیر سر همدیگر ننهیم. عصر پیشاکرونا را نخواهیم دید. از اندیشمندانمان بخواهیم که ریز و بم "دنیای پساکرونا" را رصد کنند. از حکمرانانمان هم بخواهیم که در اتاق‌های فکر و با بهره‌مندی از اندیشمندان فرصت‌ها و تهدیدهای "دنیای پساکرونا" را کاوش کنند. برای تهدیدهایش چاره‌ای بیندیشند و از فرصت‌هایش بهره ...برگیرند


تا همین مرحله از تاثیرش هم آموخته‌ایم که النظافه من الایمان از آموزه‌های اصیل آیین ماست؛ اما طبابت هم علم است که باید آن را در دانشکده‌های طب آموخت. طبیب جسم و طبیب روح هم، دو دیگر است. نپنداریم یکی است.

آموخته است که بهداشت، ضرورت بی‌چون و چرای زندگی است. مسجد خانه خداست و نباید با جوراب بدبو و ناشسته بر آن وارد شد. آموخته که جوراب بدبوی ما در صفوف نماز جماعت، مشام برادر و خواهر مسلمانمان را می‌آزارد. بهتر است آن را بشوریم، بعد بپوشیم.


آموخته که بر روی سفره‌هایی که برای احسانات در مساجد و تکیه‌ها و... می‌گسترانیم، نباید رژه رفت ودسپس برکات الهی را بر رد جای پا، انداخت و خورد .ممکن است جانوران زیادی را به اندرون، حمل کند


آموخته که آغوش طبیعت، زباله‌دانی ما نیست. آنجا گلزاری است که در آن بار غم از دامن بیفشانیم نه اینکه زایدات خود، بر آن بیفشانیم.


به مدیرانمان آموخته که علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و پیشگیری بهتر از درمان است و هر لحظه اگر در هر .موردی غفلت کند، گل می‌خورد


آموخته که پرنده‌های خود را نباید در فضای دودآلود پرواز داد. بخواهی و چه نخواهی با بال‌های سیاه به آشیانه برمی‌گردند.


آموخته که سر چشمه را اگر نگیری به بیل، چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.


آموخته که اتاق بحران را باید قبل از وقوع بحران تشکیل داد، نه بعد از وقوع آن.


اینها را آموخته و خیلی چیزهای دیگر را نیز آموخته است؛ هم به ما و هم به همه جهانیان.


به کشوری که این ویروس منحوس را به جهانیان سرایت داد آموخته که "دیوار چین و چینی‌اش" چندان هم بلند و نشکستنی نیست و برای سیر کردن شکم جمعیت یک‌ونیم میلیاردی‌اش هم نباید هر جانوری را به خورد مردمش بدهد و نیز هر آشغالی را نباید به دنیا بفروشد.


به اروپا آموخته که چندان هم امن نیست .


به ترامپ آموخت که جهان،خیلی وقت است که جهانی شده است و جهانی می‌اندیشد. هر دیواری هم اگر به دور خود بکشد، این اجازه به او داده نخواهد شد که تک‌خوری بکند. آموخته که دنیا را دیدن، بهتر از دنیا را خوردن است. آموخته که خیلی هم گنده‌گویی نکند. یک موقع، سخن‌صهای چو مار و کژدمش، مار و کژدم می‌گردد و گیرد دمش.


آموخته که او آسیب‌پذیرتر از دیگران است. آموخته که بشر در کشتی واحدی به‌ نام زمین نشسته است و چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار ...


آموخت که: "میان این‌همه کژدم و ماران، تو را امان ز کجاست"


آموخت که برای زندگی بهتر، عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی...


آموخت که نباید غافلگیر شد. همه‌چیز با دستور و بخشنامه و دیوانسالاری و نیز ندیدن و یا تغافل حل نمی‌شود و...


باری؛ جناب دکتر زیباکلام! کسانی که از منظر یک علم به‌نام علم سیاست تاثیر یک اپیدمی عالمگیر را انکار می‌کنند، حتما می‌دانند که کسان دیگری هم هستند که با نگاهی از زاویه علمی دیگر مانند روانشناسی و طبابت و... جنگ را هم عملی احمقانه می‌دانند و تصورشان بر این است که چون عملی مبتنی بر حماقت است، خیلی طول نمی‌کشد زود بر سر عقل می‌آیند و آشتی می‌کنند و تمام می‌شود. کشتن و کشته شدن که راه‌حل نیست.


اما می‌بینید که به‌رغم آن، جنگ‌ها تمام نمی‌شود و ادامه می‌یابد و علم سیاست و علوم نظامی و استراتژیک و... ،توجیه آن را می‌یابند. اپیدمی هم گسترش می‌یابد و علم طب آن را رصد می‌کند و شیوع آندرا توجیه علمی می‌کند و موجه می‌نمایاند؛ اما مشکلات هر دو در جامعه می‌ماند و علم جامعه‌شناسی آن را می‌کاود. اما در مجموع "فیلسوفان علم" هستند که در جامعیتی همه آن را یکجا می‌بینند.


شاید بهتر باشد برای اظهارنظر جامع در اینگونه موارد، به فیلسوفان فرصت دهیم...

منبع: راهبرد

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها