از سرقتهای مسلحانه تا قتل در پرونده متهم ۲۲ ساله
جوانی ۲۲ ساله که به جرم عضویت در باند سرقت مسلحانه از برجهای لوکس دستگیر شده به قتل هم اعتراف کرده و اکنون در حالی در بازداشت به سر میبرد که تحقیقات برای دستگیری همدستان او ادامه دارد.
جوانی ۲۲ ساله که به جرم عضویت در باند سرقت مسلحانه از برجهای لوکس دستگیر شده به قتل هم اعتراف کرده و اکنون در حالی در بازداشت به سر میبرد که تحقیقات برای دستگیری همدستان او ادامه دارد.
به گزارش سایت جنایی، این جوان در بازجوییهای پلیس با جزئیات کامل از شگرد حرفهای اعضای باندش سخن گفته است. او علاوه بر دزدی در یکی از سفرهایش به زادگاهش مرتکب قتل هم شده و حالا با پروندهای سنگین روبهرو است. در ادامه گفتوگو با این متهم را بخوانید.
* شگرد کلی سرقتهایتان چطور بود؟
شگرد ما کاملاً حرفهای و حسابشده بود و واقعاً مو لای درزش نمیرفت.
* چرا فقط برجها را برای سرقت انتخاب میکردید؟
چون برجهای لوکس بالای شهر پر از افراد پولدار هستند و این سرقتها سود بالایی داشت.
* چطور وارد برجها میشدید؟
در خیابانهای بالای شهر پرسه میزدیم تا برج مناسب را پیدا کنیم، بعد مستقیم وارد لابی میشدیم.
* چطور اطلاعات ساکنان را به دست میآوردید؟
یک کادو یا بسته هدیه تهیه میکردیم و به سرایدار میدادیم.
* به سرایدار چه میگفتید که اطلاعات لازم را به شما بدهد؟
میگفتیم از یک موسسه خیریه هستیم و برای افراد نیازمند هدیه آوردهایم و سر صحبت را باز میکردیم.
* بعد از جلب اعتماد سرایدار چه میشد؟
از او درباره ساکنان برج سؤال میپرسیدیم و اطلاعات دقیق میگرفتیم.
* سرایدار چه اطلاعاتی به شما میداد؟
مثلاً میگفت طبقه هشتم یک طلافروش ثروتمند و دستودلباز زندگی میکند یا طبقه چهارم تاجری خسیس است که هیچ کمکی نمیکند.
* بعد از گرفتن اطلاعات چه میکردید؟
اسلحه را بیرون میآوردیم و به سمت سرایدار نشانه میرفتیم.
* اگر سرایدار با همسرش زندگی میکرد چه میکردید؟
همسرش را گروگان میگرفتیم و با سرایدار به طبقه مورد نظر میرفتیم.
* اگر سرایدار مجرد بود چطور؟
مستقیم با خودش و اسلحه روی سرش به طبقه بالا میرفتیم.
* چطور وارد آپارتمان میشدید؟
سرایدار را جلوی چشمی در قرار میدادیم تا صاحبخانه با دیدن او در را باز کند، آن موقع سریع وارد میشدیم.
* بیشترین مبلغ سرقتتان چقدر بود؟
چون با اطلاعات کامل و دقیق وارد میشدیم، هیچوقت مبلغ کمی به دست نمیآوردیم.
* دقیقتر بگو، چقدر بود؟
خودتان حساب کنید، بالای ۵ میلیارد تومان از یک سرقت.
* بعد از سرقت چه میکردید؟
سوار ماشین میشدیم و مستقیم به شهر زادگاهمان برمیگشتیم.
* چرا به زادگاه برمیگشتید؟
تا آبها از آسیاب بیفتد و پلیس ردمان را گم کند، چند روز آنجا میماندیم و بعد دوباره برمیگشتیم.
* چه زمانهایی برای سرقت اقدام میکردید؟
همیشه شبها، در تاریکی و ساعات خلوت.
* حضور صاحبخانه برایتان مهم بود یا نه؟
اصلاً مهم نبود، حتی اگر در خانه بود بهتر بود.
* چرا حضور صاحبخانه بهتر بود؟
چون اسلحه را روی سرش میگذاشتیم و دقیقاً میگفت وسایل باارزش کجاست، وقت تلف نمیکردیم.
* چه چیزهایی سرقت میکردید؟
علاوه بر طلا، سکه و دلار، وسایل عتیقه و باارزش داخل خانه را هم میبردیم.
* اتهام قتل در پروندهات چطور مطرح شد؟
در یکی از دفعاتی که به شهرستان زادگاهم برگشته بودم، بر سر اختلاف مالی با یکی از دوستانم درگیر شدم. او را به قتل رساندم و سریع به تهران فرار کردم.
* چطور این قتل لو رفت؟
وقتی در تهران به خاطر سرقتها دستگیر شدم، پلیس زادگاهم از دستگیریام خبردار شد و اتهام قتل را هم به پروندهام اضافه کردند.
دیدگاه تان را بنویسید