وجوه و مختصات اصلی مکتب قاسم سلیمانی

مقاومت باید در تمام وجوه زندگی باشد

شاید یکی از مهم‌ترین وجوه فکری و شخصی حاج قاسم سلیمانی را مواجهه وی با پدیده مرگ جست‌وجو کرد. در جهانی که همه‌چیز دست به دست هم می‌دهند تا مواجهه با مرگ به تعویق بیفتد و به عبارتی دیگر مساله مرگ در حالت تعلیق قرار بگیرد ما با شخصیتی مواجه هستیم که در مکتب او مرگ به عنوان امری پذیرفته شده است.

مقاومت باید در تمام وجوه زندگی باشد
کد خبر: 530296
|
۱۴۰۰/۱۰/۱۳ ۱۹:۵۹:۳۳

امیر علی هدایت پژوهشگر تاریخ انقلاب در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:

زمانی که نام قاسم سلیمانی مطرح می‌شود اولین چیزی که به ذهن هر کس متبلور می‌شود عمق و اهمیت این نام است. این امر بیش از هر چیز نمایانگر این است که نمی‌توان این را فقط یک اسم و یک نام ساده دانست و زمانی که نام حاج قاسم سلیمانی  در ذهن متبلور شد پهنه‌ای به اندازه یک تاریخ باز می‌شود که می‌توان به این یقین رسید که این نام فقط یک نام نیست بلکه جهانی از روایت‌های نا‌گفته و چند بعدی است که برای فهم عمق این ابعاد باید مجاهدت و تلاش فکری داشت. تا زمانی که قاسم سلیمانی در میان ما و به عبارتی در قید حیات بود مجالی آنچنان برای پرداختن به وجوه مختلف فکری و شخصیتی وی نبود و بعد از شهادت ایشان بود که پرونده‌های زیادی در جهت شناخت این شخصیت مهم باز شد و بسیاری سعی کردند برای بیشتر شناختن او کاری کرده باشند هرچند نمی‌توان در این میان به جریان‌ها و شخصیت‌هایی اشاره نکرد که سعی دارند تا با نزدیکی به شخصیت حاج قاسم برای خود نام و اعتباری کسب کنند اما به هر حال این امر هیچ چیز از قدر و شخصیت حاج قاسم کم نمی‌کند. تاکنون نوشته‌ها و گفته‌های زیادی درباره قاسم سلیمانی در کلیه رسانه‌ها و ابعاد مختلف نوشته شده یا به تصویر کشیده شده است. اما به جرات می‌توان گفت همه این نوشته‌ها و تولیدات فکری و تصویری محدود به یک سری خاطرات و کلی‌گویی‌هایی شده است که بسیاری از آنها وجه تبلیغی و احساسی آن غلبه  داشته و کمتر متنی سعی داشته که از قالب خاطرات و عواطف خارج شود تا از این طریق یک مواجهه به اصطلاح اهل فن، پدیدارشناسانه روی دهد تا از این طریق وجوه شخصیتی-  فکری و همچنین ابعاد پنهاد شخصیت قاسم سلیمانی آشکار شود. واقعیت امر این است که حاج قاسم سلیمانی به نسلی تعلق داشت که امروز کمتر از آنها نام و نشانی مانده، شاید مهم‌ترین ویژگی همین نسل تلاش برای بی‌نام و نشان بودن و زندگی در حاشیه بوده است. قاسم سلیمانی شاید جزو آخرین بازمانده‌های نسلی بود که نه آنقدر دلبسته به این جهان بلکه نگاه به جایی دیگر داشتند که لزوما از جنس این جهان و مافی‌ها نبود و همین امر وی را صاحب افکار و شخصیتی کرده بود که می‌توان از آن به نام مکتب حاج قاسم سلیمانی یاد کرد. این مکتب دارای مختصات و ویژگی‌های خاص خود است که نمی‌توان با نگاه این جهانی آن را بررسی کرد بلکه باید با چشم جان نگریست تا دید و فهمید.  درباره این امر مهم‌ترین دغدغه و مساله نگارنده شعاری و به اصطلاح تبلیغی نشدن مواجهه با شخصیت و افکار حاج قاسم سلیمانی است. برای این موضوع می‌توان این سوال را مطرح کرد که چگونه می‌توان به‌دور از این قیل و قال و مختصات عینی و فکری مکتب قاسم سلیمانی اندیشید و آنها را برای مخاطبان به گونه‌ای برشمرد که وجه معرفتی و واقعی این شخصیت آشکار شود. به همین جهت نگارنده سعی دارد در ادامه این مطلب مهم‌ترین وجوه و مختصات اصلی مکتب قاسم سلیمانی را که با شهادت خود آن را تکمیل کرد و در اختیار نسل‌های بعدی قرار داد مورد بررسی قرار دهد.

1- مرگ آگاهی

شاید یکی از مهم‌ترین وجوه فکری و شخصی حاج قاسم سلیمانی را مواجهه وی با پدیده مرگ جست‌وجو کرد. در جهانی که همه‌چیز دست به دست هم می‌دهند تا مواجهه با مرگ به تعویق بیفتد و به عبارتی دیگر مساله مرگ در حالت تعلیق قرار بگیرد ما با شخصیتی مواجه هستیم که در مکتب او مرگ به عنوان امری پذیرفته شده و معنا بخش به زندگی تجلی یافته است. در بسیاری از خاطرات گفته شده درباره شخصیت شهید سلیمانی ذکر شده است که وی بارها در مواجهه با هواپیماهای دشمن یا کلیه آلات زرهی و جنگی آنها بسیار خونسرد و بی‌تفاوت خود را نشان داده است. حتی حضور وی در خاک عراق یا سوریه برای بسیاری تعجب برانگیز بود؛ چطور می‌توان با این اهمیت استراتژیک و سیاسی باز بدون هیچ ترس و واهمه‌ای در خاک بیگانه قرار گرفت و بسیاری از تحولات را از نزدیک دید. این در شرایطی است که بسیاری از مسوولان وقت حتی جرات و جسارت حضور در چنین میدان‌هایی را پیدا نمی‌کنند حتی در رده‌های پایین‌تر. اما این چه چیزی است که توانایی این کار خطیر را فراهم می‌کند؟ تنها پاسخ همین مساله مرگ‌آگاهی است که به جرات می‌توان گفت در جهان امروز کمتر کسی است که بتواند به این موقعیت و جایگاه دست پیدا کند. درواقع حتی مرگ یا به تعبیر بهتر این شهادت وی بود که همچنان آموزنده و پیام‌آور این مفهوم مرگ آگاهی برای انسان امروز بوده است.

2- دوری از میدان سیاست و قدرت

یکی از مهم‌ترین وجوه و مختصات مکتب قاسم سلیمانی را در دوری از میدان سیاست و قدرت باید دانست. درواقع وی در شرایط و موقعیتی بود که به راحتی می‌توانست به بسیاری از سمت‌ها و جایگاه‌های سیاسی که برای بسیاری از مقامات آرزو است دست پیدا کند اما شهید قاسم سلیمانی با کنارنشینی و بی‌تفاوتی کامل به این جایگاه‌ها ثابت کرد که می‌توان در این جهان خدمت به خلق کرد و طمع قدرت نداشت. در روزگاری که بیشتر کسان در حوزه عمومی صرفا به دنبال منافع خود و در پی دسته سیاسی و فکری خاصی هستند قاسم سلیمانی نشان داد که می‌توان حتی به بالاترین پست‌های اجرایی و سیاسی دست پیدا کرد اما نسبت به آن بی‌تفاوت بود. وی در دام هیچ جریان سیاسی و حزبی نیفتاد و در هیچ قالب سیاسی و فکری قرار نگرفت. این امر را می‌توان به عنوان یک ویژگی مهم در مکتب قاسم سلیمانی دانست.

3- تجمع دو بال تعهد و تخصص

قاسم سلیمانی جزو معدود مسوولان و فرماندهان بعد از انقلاب بود که دو بال تعهد و تخصص را همزمان با هم پیش می‌برد. طبق مرور بسیاری از خاطرات و گفته‌های اطرافیان او، جایی که موضوعی را نمی‌دانست بسیار از مشاوران متخصص مشورت می‌گرفت. این امر را می‌توان در تمامی عکس‌ها و فیلم‌های منتشر شده از وی  که مشهود است دید. عموم کسانی که اطراف وی بودند و مشاوره می‌دادند از متخصصان و افراد خبره در آن حوزه مورد نظر بودند و همین امر باعث موفقیت در بسیاری از عملیات‌های جنگی می‌شد.

4- سعه صدر و وسعت نظر

شاید یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که در تفکر و شخصیت قاسم سلیمانی وجود داشت اما کمتر به آن اشاره شده است نگاه وسیع و صبورانه‌ای بود که در تمامی سطوح رفتار شهید سلیمانی قابل مشاهده بود. هیچ شخصیتی در هیچ جریانی نبود که با مراجعه به قاسم سلیمانی با سرخوردگی بازگردد. کافی است به افراد و گروه‌هایی مراجعه کنیم که با سردار سلیمانی ملاقات داشته و مطالباتی را با وی در میان گذاشته‌اند. در این میان می‌توان به اسامی سیاسیون، بازیگران، شخصیت‌های معمولی و... اشاره کرد که در نظر بسیاری اصلا در چارچوب‌های فکری و ارزشی تعریف شده قرار نگیرند اما این سردار سلیمانی بود که با روی باز و گشاده و همچنین با صبر و حوصله پای درد‌دل‌های آنها می‌نشست. در خاطرات و گفته‌ها هست که قاسم سلیمانی بسیار ارتباط خوبی با نسل جوان داشت و به هیچ عنوان با نگاهی آمرانه و از بالا با آنها برخورد نمی‌کرده است.در مکتب قاسم سلیمانی همه افراد فارغ از پیشینه یا تفکر آنها حضور داشتند و کسی از آن مکتب رانده نمی‌شد.

5- بی‌تفاوتی به مال دنیا

ساده‌زیستی و قناعت از مهم‌ترین مشخصه‌های زندگی حاج قاسم سلیمانی بود. بسیار در خاطرات هست که هنگامی که هیچ عملیات نظامی در میان نبود اما همچنان ایشان به زندگی ساده و به دور ازتجملات خود تاکید و اسرار داشت. یکی از همراهان وی در جایی خاطره‌ای دارد مبنی بر اینکه به هیچ عنوان سبک و منشی متفاوت از اطرافیان خود که عموما سرباز و سپاهی بودند را اتخاذ نمی‌کرد و همواره به شکلی حیات داشت که دیگران احساس بیگانگی و متفاوت بودن را با وی نداشته باشند.

 

6- اعتقاد قلبی به فرهنگ مقاومت

شهید سلیمانی اعتقادی قبلی و عمیق به بحث فرهنگ مقاومت داشت. نکته مهم در این باره حوزه‌های مقاومت در نظر سلیمانی است. به هیچ عنوان بحث مقاومت یک مفهوم نظامی در نظر وی نبود بلکه در کلیه حوزه‌ها با توان شخصیتی قوی که ناشی از سال‌ها مراقبه بود بر سر مساله مقاومت تاکید داشت. مقاومت در نظر قاسم سلیمانی در تمام وجوه زندگی باید تجلی پیدا می‌کرد و این راه را راه پیشرفت یک جامعه می‌دانست. در میان خصائل و ویژگی‌های حاج قاسم سلیمانی این نکات گفته شده منتخبی است از مسائلی که می‌تواند مختصات ماندگار و کمتر دیده شده در مکتب قاسم سلیمانی باشد. باید توجه کرد که بسیاری از خصائل و ویژگی‌های فردی و اخلاقی دیگر نیز هست مثل شجاعت، وفای به عهد، خویشتن‌داری که بسیار درباره حاج قاسم گفته شده است اما این مسائل هیچ کدام به تنهایی نمی‌تواند مشخصه و مختصات یک مکتب را مشخص کند. به همین جهت می‌توان حاج قاسم سلیمانی را نه تنها یک شخصیت دوست داشتنی و یک قهرمان ملی بلکه وی را باید نماینده یک مکتب دانست، مکتب حاج قاسم سلیمانی.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها