مدرسه علوم سیاسی؛ از جبران یک شکست تاریخی تا دیپلماسی نسل جدید
مدرسه علوم سیاسی در ایران در پاسخ به یک نیاز عمیق و تاریخی شکل گرفت؛ نیازی که ریشه در تجربهای تلخ داشت. این نهاد تأسیس شد، زیرا ما شکست خورده بودیم و شاید بیش از هر چیز، در حوزه اندیشه شکست خورده بودیم.
مدرسه علوم سیاسی در ایران در پاسخ به یک نیاز عمیق و تاریخی شکل گرفت؛ نیازی که ریشه در تجربهای تلخ داشت. این نهاد تأسیس شد، زیرا ما شکست خورده بودیم و شاید بیش از هر چیز، در حوزه اندیشه شکست خورده بودیم. منطق مناسبات دنیای جدید را درک نمیکردیم و با جهانی مواجه بودیم که قواعد آن بر ما تحمیل میشد، بیآنکه دستگاه فکری و اندیشه سیاسی لازم برای فهم و مواجهه با آن را در اختیار داشته باشیم. در واقع، خلائی چنددههای میان نظام سنتی قدیم ـ که دیگر تولید اندیشه سیاسی مؤثر نمیکرد ـ و جهان جدیدی که با منطق و الزامات نوین پیش میآمد، شکل گرفته بود. مدرسه علوم سیاسی تلاشی بود برای پر کردن این شکاف؛ برای تربیت نسلی که بتواند جهان را بفهمد، تحلیل کند و با آن گفتوگو کند. از همان ابتدا، فلسفه وجودی این نهاد نه صرفاً آموزش نظری، بلکه پیوند دانش، واقعیت و مسئولیت اجتماعی بود.
علوم سیاسی؛ از کلاس درس تا عرصه عمل
در ادامه این مسیر تاریخی، یکی از چالشهای جدی علوم سیاسی در ایران، فاصله میان دانش دانشگاهی و عرصه عمل بود. تجربه زیسته نسلهای مختلف دانشجویان نشان داد که اگر علوم سیاسی در چارچوب کلاس و متن باقی بماند، نمیتواند به اهداف اولیه خود وفادار بماند. از همین رو، در سالهای اخیر، تلاشهایی شکل گرفت تا علوم سیاسی بهمثابه «پژوهش در عمل» بازتعریف شود؛ مسیری که در آن، فعالیت مدنی، نهادسازی علمی و تجربه بینالمللی، مکمل آموزش آکادمیک باشند.
در این چارچوب، من بههمراه دوستان و همکارانم کوشیدم فعالیت دانشجویی در جامعه علوم سیاسی را از سطح برنامههای مقطعی و محدود فراتر ببریم و آن را به جریانی پایدار، شبکهمحور و مسئلهمحور تبدیل کنیم. از انجمنهای علمی دانشجویی تا اتحادیههای ملی، تلاش بر این بود که علوم سیاسی نه صرفاً یک رشته دانشگاهی، بلکه بستری برای تربیت نیروی متخصص، مسئول و آشنا با جهان واقعی سیاست باشد.
کنگره دیپلماسی ملل؛ پیوند دانشگاه، جامعه و جهان
یکی از نقاط عطف این مسیر، شکلگیری و توسعه «کنگره دیپلماسی ملل» بود؛ ابتکاری که با اتکا به ظرفیتهای علمی داخلی و همراهی نخبگان دانشگاهی، کوشید مفاهیم نوینی مانند دیپلماسی نخبگانی و دیپلماسی مسیر دوم (Track II Diplomacy) را از سطح تئوری به عرصه تجربه منتقل کند.
هدف از این کنگره و برنامههای وابسته به آن، ایجاد فضایی بود که در آن دانشجویان، پژوهشگران و اساتید بتوانند فراتر از چارچوبهای رسمی، وارد گفتوگوهای علمی–دیپلماتیک شوند؛ گفتوگوهایی که نه جایگزین دیپلماسی رسمی، بلکه مکمل آن و زمینهساز اعتمادسازی و فهم متقابل است. در همین چارچوب، برنامههای دوجانبه و چندجانبه با کشورهای مختلف طراحی و اجرا شد تا علوم سیاسی ایران، تجربه مستقیم تعامل بینالمللی را لمس کند.
در این مسیر، تأکید اصلی همواره بر سه اصل استوار بود:
ملیگرایی آگاهانه و مبتنی بر منافع بلندمدت ایران،
تخصصمحوری و اتکا به پژوهش علمی،
و حضور فعال و مسئولانه در عرصه بینالمللی.
دیپلماسی مسیر دوم و نقش نسل جدید
دیپلماسی مسیر دوم برای ما صرفاً یک مفهوم وارداتی نبود؛ بلکه پاسخی عملی به محدودیتهای دیپلماسی رسمی و شکافهای انباشتهشده میان کشورها بهشمار میرفت. تجربه نشان داد که گفتوگوهای علمی، دانشگاهی و نخبگانی میتوانند مسیری کمهزینهتر، پایدارتر و انسانیتر برای کاهش سوءبرداشتها و تنشها فراهم کنند.
در این چارچوب، تلاش شد تا دانشجویان علوم سیاسی ایران نهتنها مخاطب مباحث بینالمللی، بلکه کنشگر آن باشند؛ نسلی که بتواند از منظری تخصصی و ملی، و در عین حال گفتوگومحور، در تعامل با دیگر کشورها حضور یابد و تصویر دقیقتری از ایران معاصر ارائه کند.
در ادامه این تلاشها، بههمراه دوستانمان کوشیدیم پلتفرمی مشخص برای توانمندسازی جوانان ایران در عرصه بینالمللی راهاندازی کنیم. شکلگیری مرکز دیپلماسی جوانان با این هدف انجام شد که دانشجویان و پژوهشگران جوان، نهفقط در سطح نظری، بلکه از طریق تجربههای بینالمللی، از نزدیک درگیر گفتوگو، تعامل، مشاهده و یادگیری مستقیم شوند. این مرکز میکوشد نسل جوان را بهعنوان کنشگرانی آگاه، مسئول و گفتوگومحور، به صحنههای بینالمللی نزدیک کند و تصویر واقعیتری از ایران و جامعه علمی آن به جهان ارائه دهد.
هیروشیما؛ رساندن صدا به معتبرترین تریبون گفتوگوی علمی جهان
حضور و ارائه در کنفرانس جهانی پاگواش در هیروشیما، برای من ادامه طبیعی همین مسیر بود؛ تلاشی برای آنکه دستاوردهای این سالها و صدای نسل جدید ایران، در یکی از معتبرترین پلتفرمهای جهانی گفتوگوی علمی و دیپلماسی مسیر دوم مطرح شود.
پاگواش، بهعنوان نماد پیوند علم، اخلاق و صلح، بستری فراهم کرد تا نشان داده شود نسل جدید ایران چگونه به امنیت، ثبات منطقه و گفتوگو میاندیشد.
این حضور نه ادعای نمایندگی سیاسی بود و نه خودنمایی فردی؛ بلکه کوششی برای انتقال تجربهای جمعی و مسیری بود که در جامعه علوم سیاسی ایران، با همراهی بسیاری از دانشجویان، پژوهشگران و اساتید طی شده است.
بازگشت به ریشهها؛ وفاداری به فلسفه مدرسه علوم سیاسی
در نهایت، با بازگشت به فلسفه تأسیس مدرسه علوم سیاسی، درمییابیم که هدف اصلی آن، کاهش فاصله میان «ما» و «جهان» بوده است. آنچه در این سالها، در حد توان، دنبال شد نیز تلاشی در همین راستا بود: ایجاد بسترهایی برای گفتوگو، تجربه مستقیم، نهادسازی علمی و تربیت نسلی که بتواند با فهم دقیقتر جهان، از منافع و هویت ایران دفاع کند.
اگر این مسیر را در چند مفهوم کلیدی خلاصه کنیم، میتوان از سه ضلع سخن گفت: ملیگرایی مسئولانه، تخصصمحوری و پژوهشمحوربودن، و حضور فعال در عرصه بینالمللی. ملیگراییای که نه بر انزوا، بلکه بر فهم جهان و دفاع عقلانی از منافع ملی استوار است؛ تخصصگراییای که سیاست و دیپلماسی را بدون دانش و پژوهش ممکن نمیداند؛ و حضوری بینالمللی که از مسیر گفتوگو، تعامل و تجربه مستقیم میگذرد.
این مسیر هنوز ناتمام است؛ اما باور دارم با تکیه بر سرمایه انسانی جوان، پژوهشمحوری و تعامل هوشمندانه بینالمللی، میتوان بیش از پیش به اهداف والای مدرسه علوم سیاسی ایران نزدیک شد و آن خلأ تاریخی میان اندیشه ما و جهان پیرامون را گامبهگام کاهش داد.
سیدمحمدعلی سیدحنایی
دبیرکل سابق اتحادیه انجمن های علمی علوم سیاسی ایران
رییس هیئت امناء اندیشکده دیپلماسی ملل
عضو موسس مرکز دیپلماسی جوانان
دیدگاه تان را بنویسید