محمدحسین امیدی کارشناس مسائل لبنان:
وزارت خارجه لبنان عملا فاقد استقلال راهبردی و ناچار است میان فشارهای آمریکا و اروپا، حساسیتهای کشورهای عربی بهویژه عربستان و واقعیت وزن محور مقاومت در داخل لبنان حرکت کند؛ لحن گاها سرد این کشور نسبت به ایران نیز پیامی برای مخاطبان خارجی است
یک کارشناس مسائل لبنان گفت: وزارت خارجه لبنان حتی به اذعان رسانههای این کشور، عملاً فاقد استقلال راهبردی کلاسیک است و ناچار است میان فشارهای آمریکا و اروپا، حساسیتهای کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی، و واقعیت وزن محور مقاومت در داخل لبنان حرکت کند. در همین چارچوب، لحن محتاطانه یا گاه سرد نسبت به ایران، بیش از آنکه مصرف داخلی داشته باشد، پیامی برای مخاطبان خارجی است.
لیلا پایدار- محمدحسین امیدی کارشناس مسائل لبنان در گفتوگو با خبرنگار اعتمادآنلاین، مواضع اخیر وزیر خارجه لبنان علیه ایران را حاصل موازنهای شکننده دانست و گفت: آنچه امروز در سیاست خارجی بیروت مشاهده میشود، بیش از آنکه بیانگر تغییر راهبرد یا بازتعریف سیاست خارجی باشد، بازتاب تنش میان واقعیتهای درونی لبنان و فشارهای خارجی است. به گفته امیدی، سیاست خارجی لبنان همواره حاصل جمع و گاه تضاد منافع طوایف، احزاب و حامیان خارجی آنها بوده است.
امیدی ادامه داد: وزارت خارجه لبنان حتی به اذعان رسانههای این کشور، عملاً فاقد استقلال راهبردی کلاسیک است و ناچار است میان فشارهای آمریکا و اروپا، حساسیتهای کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی، و واقعیت وزن محور مقاومت در داخل لبنان حرکت کند. در همین چارچوب، لحن محتاطانه یا گاه سرد نسبت به ایران، بیش از آنکه مصرف داخلی داشته باشد، پیامی برای مخاطبان خارجی است.
این کارشناس مسائل منطقه ادامه داد: برای فهم درست این رفتارها باید یک لایه عقبتر ایستاد و سابقه رفتاری سیاست خارجی لبنان را بررسی کرد. لبنان از زمان تأسیس خود در سال ۱۹۲۰ هیچگاه صاحب یک سیاست خارجی متمرکز و کلاسیک نبوده و سیاست خارجی این کشور همواره امتداد سیاست داخلی آن بوده است؛ بازتابی از توازن میان طوایف، احزاب و حامیان خارجی آنها.
به گفته امیدی، از دهه ۱۹۵۰ میلادی به بعد یک قاعده نانوشته در لبنان شکل گرفت که بر اساس آن، این کشور نباید به هیچیک از محورهای مسلط جهانی بهطور کامل نزدیک شود، چرا که احساس حذفشدگی هر محور میتواند برای ثبات داخلی لبنان خطرآفرین باشد. «لبنانیها همواره تلاش کردهاند میان محورها بازی موازنهای داشته باشند.
وی با مرور تاریخی سیاست خارجی لبنان توضیح داد: در دوره جمال عبدالناصر، لبنان میان ناصریسم و غرب در نوسان بود. در دوران جنگ داخلی، سیاست خارجی این کشور عملاً فروپاشید. پس از توافق طائف در سال ۱۹۹۰، سیاست خارجی لبنان بهشدت تحت تأثیر سوریه و عربستان سعودی قرار گرفت. امیدی افزود: بعد از ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ و خروج ارتش سوریه از لبنان، نقش فرانسه بار دیگر در سیاست این کشور پررنگ شد. در همین دوره، با جنگ ۳۳روزه سال ۲۰۰۶، حزبالله توانست قدرت محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران را بهطور جدی به نمایش بگذارد و ایران بهعنوان بازیگری غیرقابل حذف در معادلات لبنان تثبیت شد.
این کارشناس مسائل لبنان تصریح کرد: نتیجه این سابقه تاریخی آن است که لبنان نه توان و نه تمایل قطع رابطه با هیچ بازیگری را دارد، چرا که این اقدام برایش پرهزینه است. در عین حال، از نزدیکی کامل و پرهزینه به هر قدرت خارجی نیز هراس دارد؛ چه ایران، چه آمریکا و چه فرانسه. به همین دلیل، سیاست خارجی لبنان همواره بر پایه حفظ نوعی تعادل شکننده میان این قدرتها شکل گرفته است.
این کارشناس مسائل لبنان در واکنش به اظهارات وزیر خارجه لبنان درباره تأکید وی بر انجام گفتوگو با ایران در کشور ثالث گفت: این موضوع را میتوان در امتداد پاسخ به سؤال نخست تحلیل کرد. اصرار طرف لبنانی بر گفتوگو در کشور ثالث، از منظر دیپلماتیک رفتاری غیرمعمول محسوب میشود، اما در عین حال رفتاری معنادار است.وی افزود: در عرف روابط دوجانبه، دعوت رسمی برای سفر به پایتخت طرف مقابل نشانهای از عادیسازی فعال روابط دیپلماتیک است. عدول از این قاعده معمولاً به دلیل ملاحظات امنیتی، سیاسی یا پروندههای حساس رخ میدهد و میتواند نشانهای از سردی یا تیرگی روابط باشد.
وی ادامه داد: در این پرونده، شواهد و قرائن نشان میدهد که فشارهای بیرونی، از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای محور عربی مانند عربستان سعودی و امارات، آنچنان سنگین است که یوسف رجی ـ که خود منتسب به حزب قوات لبنانی است؛ حزبی که مواضع انتقادی و بعضاً خصمانهای نسبت به جمهوری اسلامی ایران و حزبالله دارد ـ نگران است که نزدیکی آشکار به ایران یا دیدار دوجانبه با سیدعباس عراقچی در تهران، برای او و دولت لبنان هزینهساز شود.
امیدی تصریح کرد: از منظر داخلی نیز این نزدیکی میتواند بهعنوان اقدامی پرهزینه تلقی شود. بنابراین، دولت لبنان با طرح گفتوگو در کشور ثالث تلاش میکند این پیام را به غرب منتقل کند که روابطش با ایران در چارچوب عادیسازی سیاسی تعریف نشده و قصد نزدیکی راهبردی به تهران را ندارد.
وی این رویکرد را حامل پیامی دوگانه دانست و گفت: از یک سو به ایران اعلام میشود که روابط قطع نشده و امکان گفتوگو، ولو در سطحی محدود و در کشور ثالث، وجود دارد و از سوی دیگر به آمریکا و کشورهای عربی این پیام مخابره میشود که لبنان از خطوط قرمزی که برایش ترسیم کردهاند عبور نخواهد کرد. این همان سیاست حرکت بر لبه تیغ یا راه رفتن بر طناب است؛ رویکردی بسیار پرخطر که با کوچکترین خطا میتواند به سقوط منجر شود.
این کارشناس مسائل لبنان درباره پیامدهای دیپلماتیک و سیاسی تعلل بیروت در پذیرش سفیر جدید ایران گفت: در عرف دیپلماتیک، تأخیر غیرمتعارف در پذیرش سفیر، همواره حامل پیام است. حتی اگر این پیام بهصورت رسمی انکار شود، معنایش این است که کشور میزبان تمایل یا شتابی برای تعمیق و گسترش روابط ندارد.وی افزود: این رفتار الزاماً خصمانه نیست، بلکه بیش از هر چیز نشانه احتیاط است؛ احتیاطی که ریشه در هراس لبنان از نزدیکشدن بیش از حد به محور مقاومت و جمهوری اسلامی دارد، در حالی که همزمان نمیخواهد قطع رابطه رسمی با تهران را نیز اعلام کند.
امیدی با اشاره به گمانهزنیهای رسانهای تصریح کرد: برخی روایتها که در رسانههای منطقهای و حتی عبریزبان مطرح شده و در منابعی مانند المیادین و.. نیز بازتاب یافته، نشان میدهد این تعلل بیش از آنکه ناشی از اختلافات دوجانبه باشد، محصول فشارهای سیاسی خارجی و نگرانی لبنان از تبعات اقتصادی، از جمله تحریمها، کمکهای بینالمللی و تعامل با نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول است.
به گفته این تحلیلگر، پیامد کوتاهمدت این وضعیت، سردی نسبی در روابط تهران و بیروت خواهد بود و در بلندمدت، در صورت تداوم، میتواند به کاهش کانالهای رسمی ارتباطی میان دو کشور منجر شود؛ هرچند این امر لزوماً به معنای گسست روابط واقعی و میدانی ایران و لبنان، بهویژه در سطح مقاومت و جامعه، نخواهد بود. وی تأکید کرد: لبنان امروز نه در حال فاصلهگیری راهبردی از ایران است و نه توان بازتعریف مستقل سیاست خارجی خود را دارد. آنچه در صحنه دیپلماتیک مشاهده میکنیم، رفتارهای دولتی آسیبپذیر و پرچالش است که در میدانی پر از مینهای سیاسی و امنیتیِ کارگذاشتهشده از سوی غرب و برخی کشورهای عربی، ناچار به حرکت محتاطانه است.
امیدی افزود: در چنین فضایی، برخی رفتارها جنبه نمادین دارد و گاه برای ارسال سیگنال به بازیگران خارجی انجام میشود؛ سیگنالهایی که میخواهند نشان دهند لبنان از جمهوری اسلامی فاصله دارد. وی در پایان خاطرنشان کرد: مواضع لبنان بلندمدت و پایدار نیست. تجربه نشان داده هرگاه موازنه منطقهای به نفع محور مقاومت تغییر کرده، سیاست داخلی و خارجی لبنان نیز به سرعت متأثر شده است؛ همانگونه که پس از تثبیت دستاوردهای محور مقاومت در سوریه، انتخاب رئیسجمهوری نزدیک به این محور، یعنی میشل عون، رقم خورد. در شرایط کنونی، چون کفه ترازو به نفع محور مقاومت نیست، لبنان به سمت آمریکا متمایل شده است، اما با تغییر این موازنه، سیاست بیروت نیز مجدداً تعدیل خواهد شد. بنابراین، آنچه امروز شاهد آن هستیم، بیش از آنکه تغییر مسیر باشد، احتیاط مقطعی است.
دیدگاه تان را بنویسید