به بهانه گذشت شش ماه از مدیریت بخشی خصوصی در ایرانخودرو
تابوتی که سالها پیش ساخته شد، امروز فرصت بازسازی میخواهد

سالها انباشت زیان، فرسودگی خطوط تولید و تصمیمهای اشتباه، صنعت خودرو ایران را به مرز نابودی کشاند و تابوت آن را پیش از هر تغییر مدیریتی آماده کرد. حالا که این میراث به دست بخش غیردولتی و بزرگترین سهامدار این مجموعه سپرده شده، به جای صدور حکم شکست، باید دید آیا فرصتی برای بازسازی و احیای این صنعت باقی مانده است یا نه.
مشکلات ساختاری و مدیریتی، انباشت زیان، عقبماندگی فناوری، خطوط تولید فرسوده، قوانین متناقض و دخالتهای بیپایان، نه محصول چند ماه یا حتی چند سال اخیر، بلکه نتیجه دههها تصمیمگیریهای نادرست و آزمونوخطاهای پرهزینه است.
این میراث سنگین، در نهایت به دست مدیرانی رسیده که بسیاری انتظار دارند در کوتاهترین زمان ممکن، آن را به کارخانهای مدرن و رقابتپذیر بدل کنند؛ آن هم در بازاری که زیرساختهای رقابت واقعی و شفافیت اقتصادی در آن شکننده است.
این شرکت ۳۰ سال یک محصول را تولید کرده، چگونه از بخش خصوصی انتظار دارند ظرف شش ماه که بخش زیادی از آن به تعطیلات اجباری گذشته و بدترین سال از نظر ارزی و نقدینگی بوده، سه محصول جدید روانه بازار کند؟!
این وضعیت محصول تصمیمهایی است که نه تنها کمکی به تولید نکرد، بلکه منابع را هدر داد؛ از سرمایهگذاری بیش از ۱۵۰ میلیون دلاری در کشورهایی مانند سنگال، آذربایجان و سوریه بدون بازگشت اقتصادی، تا خرید سه دفتر در ترکیه برای یک کارمند با قیمتی ۵۰ درصد بالاتر از نرخ بازار. یا تأسیس دهها شرکت اقماری که صرفاً محلی برای انتصاب دوستان و آشنایان در هیئتمدیرهها بود. چنین اقداماتی نه به توسعه محصول انجامید، نه به نوسازی تأسیسات و تنها پایههای همین وضع فعلی را سستتر کرد.
خصوصیسازی بخشی از مدیریت این صنعت(با همه نقدها و تردیدها) یک تغییر مسیر مهم است. این تغییر اگر به معنای واقعی اجرا شود، میتواند از بار تصدیگری دولت بکاهد، انگیزه سرمایهگذاری را افزایش دهد و در نهایت به ارتقای کیفیت و رضایت مشتری بینجامد. اما خصوصیسازی، به شرط آنکه فرصت نفس کشیدن پیدا کند، معنا پیدا میکند؛ نه با پیشداوری و صدور حکم شکست پیش از آنکه حتی نتایج اولیه مشخص شود.
در روزهایی که برخی رسانهها و تحلیلگران، با قضاوتهای عجولانه و گاه تیترهای احساسی، از «تابوت» صنعت خودرو سخن میگویند، باید پرسید: اگر این صنعت واقعاً «تابوت» است، این تابوت سالها قبل ساخته شده و اکنون تنها تحویل مدیران جدید شده است. منطقی نیست که شرایطی که در طول دههها شکل گرفته، در چند ماه بازسازی کامل شود. آنچه اهمیت دارد، حرکت در مسیر اصلاح و نوسازی است، حتی اگر این مسیر دشوار و زمانبر باشد.
از سوی دیگر، مشکل حذف مصرفکننده واقعی از بازار خودرو، ریشه در سیاستهای انباشته و ساختار معیوب گذشته دارد؛ ساختاری که همواره با قیمتگذاریهای غیرمنطقی و نبود برنامهریزی برای توسعه محصولات، به سود واسطهگری و دلالی عمل کرده است. امروز اگر قرار است این روند متوقف شود، به جای حملات رسانهای و فشارهای سیاسی، باید فرصت و زمان لازم برای اجرای اصلاحات فراهم شود.
صنعت خودرو ایران در نقطه حساسی از تاریخ خود قرار گرفته است؛ نقطهای که میتواند آغاز یک بازسازی جدی باشد یا بازگشت به همان چرخه معیوب گذشته. انتخاب میان این دو مسیر، بیش از هر چیز به میزان صبر، حمایت منطقی و پرهیز از تخریبهای زودهنگام بستگی دارد. ویرانهها را نمیتوان با جنجال بازسازی کرد، اما میتوان با فرصتدادن، سرمایهگذاری و اصلاح تدریجی، به آنها جان دوباره بخشید
دیدگاه تان را بنویسید