اعتراض به فحاشی خداداد عزیزی روی آنتن زنده تلویزیون؛ این همه ناهنجاری اخلاقی و ذهنی خدادادی نیست
روزنامه اعتماد نوشت: «خدادادی» نیست این همه ناهنجاری اخلاقی و ذهنی؛ آنچه بیان میشود از جهتی بیان گسستهایی است که طی سالها بین مخاطب و تلویزیون به وجود آمده است. شکافهایی که برای پر کردن آن دست یازیدن به هر کرداری صواب شمرده میشود.
«خدادادی نیست این همه بیاخلاقی» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم ابراهیم عمران است که در آن آمده؛ ما تلویزیون نمیبینیم. مقصود از «ما» جمعیتی است که اساسا وقت کافی برای تماشای این جعبه جادویی به قول زندهیاد هاشمیرفسنجانی ندارد و اگر اندک مجالی هم پیش آید طی ساعات بازگشت به خانه، سهم این رسانه نخواهد شد و البته قسمت سایر رسانههای برون مرزی و درون مرزی هم نمیشود. چه که حالیه با وجود شبکههای مختلف مجازی در کسری از ثانیه میتوان به دادههای بیشتر و صادقتری هم دست یافت. حال چه شود که اگر در موسم بازیهای فوتبال یا مناظرههای سیاسی و انتخاباتی یا پخش اختتامیه فیلم فجر (دستکم برای نگارنده) مخاطب نام گیریم؛ شاهد نابسامانیهای بسیاری هستیم که در تصمیممان برای پیگیری نکردن تلویزیون، استوارتر هم میشویم. تماشا کنیم که فوتبالیست سابق که حتی فیگور و استایل نشستن نمیداند؛ پلاتو را با کوچه بازار نیم قرن پیش یکی بداند؟
نوشته شد نیم قرن پیش؛ چه که اکنون حتی در پستوترین مکانها، طرف اگر بخواهد لیچاری بار کسی کند، بسان جاهلهای فیلمفارسی دور و برش را میپاید که نکند ناموسی از آنجا رد شود و اگر هم بر سبیل اتفاق حرف و کلمه غیرمتعارفی هم زده باشد؛ با اخطار همگنانش مواجه میشود. همان همگنانی که در فرط بیبند و باری استفاده از واژگان ید طولایی دارند، ولی نیک آگاه هستند که حرمت کوچه و بازار چیست. رفت و آمد مردم برایشان اهمیت دارد. نمیخواهند محل و مکان زیست و کسبشان بدان متصف شود که آماج حمله دیگران و به بد محلی و بد مکانی جغرافیایی معروف شوند. حال اگر فردی که دست بر قضا مسقط الراسش از جایی است که بالمآل باید بیشتر رعایت کند در بیان و کلام؛ بیمحابا با لب گویی واژههایی بهکار برد که اگر بر فرض محال؛ شخصیتی سیاسی هزاران بار با دسیبل پایینتر آن را بهکار میبرد؛ فرجامش بر همگان مشخص میشود که چه دستمالهایی موجب آتش گرفتن قیصریههایی میشد. نمیدانم چرا نامجریانی که «میثاقی» از بده بستان رسانهها نمیدانند؛ واکنشی نشان نمیدهند و به چه دلیل در همان استودیو عذرش را نمیخواهند. تا «فروغ» این ناروشنایی کاذب برای همیشه خاموش شود. به راستی دلیلش چیست. در قحطی نرفتن و نبودن افراد کاربلد و کارشناس ورزشی و فوتبالی به تلویزیون عدهای همیشه در این صندلیها جای گرفتهاند.
صندلیهایی که روزگاری «صدر» بودن در آن افتخاری داشت برای مخاطب که آقا و جنتلمنی از آنان میبارید هنگام ادای واژگان ورزشی و احیانا اجتماعی هم. معلمانی که شهره به تفسیر فوتبال به ماهو فوتبال بودند و بس و اگر حرف درست و متقن هم در مورد شخصیتی میداشتند با ادب و نزاکت خاص خود بیان میکردند. در بده بستان «اینفانتینو» با سیاستبازان بینزاکت رفتاری، هیچ بحثی نیست. شومن پیش و نزد شومنی دیگر قرار میگیرد. لاجرم اسباب رضایت ارباب را باید جلب کند. حال با بیان تملق یا گرفتن سلفیهای عاشقانه یا هر امر دیگری. مهم آن است این سیاستی که در فوتبال و ورزش رسوخ کرده را به نحو درستی تبیین کرد. زیاد نوشتن در این باره ره به جایی نمیبرد. چه که جناب «عزیز» کرده برخی در مصاحبه با خبرنگاران، مصممتر از همیشه پای فشرد بر آنچه بر زبان آورده بود! بینوا گوشها و چشمانی که باید شاهد این واگویههای نااخلاقی باشند. بیجهت نیست در این بازهها، آنتن تلویزیون سمت شبکههایی میرود که آنان نیز دلداده این فرهنگ و دیار نیستند، اما آگاه هستند که با وجود بی در و پیکر بودن شبکههایشان سره را از ناسره تشخیص دهند.
راستی «خدادادی» نیست این همه ناهنجاری اخلاقی و ذهنی؛ آنچه بیان میشود از جهتی بیان گسستهایی است که طی سالها بین مخاطب و تلویزیون به وجود آمده است. شکافهایی که برای پر کردن آن دست یازیدن به هر کرداری صواب شمرده میشود. حال ثوابش چه باشد الله اعلم که حافظ خوش سرود: «شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد/ التفاتش به می صاف مروّق نکنیم».
دیدگاه تان را بنویسید