کد خبر: 736461
|
۱۴۰۴/۰۶/۲۶ ۱۳:۳۵:۰۰
| |

ضرغامی به اعتماد گفت: موافقت اژه‌ای با طرح جایزه‌ای برای مدیران کم‌امکانات اما با ایده‌های درست و ریسک‌پذیر تحت عنوان «دهقان فداکار»

عزت‌الله ضرغامی گفت: معتقدم یک جایزه دهقان فداکار در کشور باید بگذارند برای مدیرانی که با امکانات کم ولی با ریسک بالا و فکر و ایده درست، می‌توانند کارهای بزرگ کنند. این کارها الان کمتر اتفاق می‌افتد. خوشبختانه آقای محسنی‌اژه‌ای در این چیزها آدم دقیقی است. چند هفته پیش با ایشان ملاقات کردم. ایشان به من گفت فلانی این حرف تو را قبول دارم. گفتم خدا پدرت را بیامرزد. گفت شما طرحی به من بده – اولین ‌بار است که این حرف را رسانه‌ای می‌کنم - (رییس عدلیه) گفتند من حاضر هستم این کار را بکنم.

ضرغامی به اعتماد گفت: موافقت اژه‌ای با طرح جایزه‌ای برای مدیران کم‌امکانات اما با ایده‌های درست و ریسک‌پذیر تحت عنوان «دهقان فداکار»
کد خبر: 736461
|
۱۴۰۴/۰۶/۲۶ ۱۳:۳۵:۰۰

روزنامه اعتماد با عزت‌الله ضرغامی گفت‌‌وگو کرده است.

به گزارش اعتماد، بخش‌های مهم این گفت‌وگو را در ادامه می‌‌خوانید؛

  • متاسفانه بخش زیادی از اصلاح‌طلبان پای اصلاحات واقعی نایستادند و اصلاحات را خراب کردند. یکی از جاهایی که به اصلاحات ضربه زد خود اصلاح‌طلبان بودند. 
  • یک بار به ‌طور جدی در سخنرانی قبل از خطبه همین بحث را مطرح کردم که آقا آدم‌ها معادل نظام نیستند اگر ما کسی را نقد می‌کنیم -آدم خاصی هم از اصحاب قدرت در ذهنم بود که بعد ارجاع داده شد - گفتم اگر کسی را نقل می‌کنیم دلیل بر این نیست که نظام را تضعیف می‌کنیم. بعد از آن سخنرانی دیگر به نماز جمعه دعوت نشدم.
  • خیلی از نماینده‌های مجلس با من صحبت می‌کردند همان زمانی که وزیر بودم، می‌گفتند ما حرف‌های شما را قبول داریم ولی ما اگر حرف‌های شما را بزنیم شورای نگهبان ما را رد می‌کند. 
  • زمانی که رییس صدا و سیما بودم یک روز آدم مهمی اصرار زیادی کرد که یکی از افراد شناخته شده فرهنگی را که سابقه هم داشته و مدتی بیکار بوده در صدا و سیما مسوولیت بدهم. من می‌توانستم بگویم چشم بررسی می‌کنم و ببینم چه می‌شود! ولی چون آن فرد را می‌شناختم به آن آدم بزرگ گفتم اصلا این کار را نمی‌کنم! هرچه ایشان تعریف کرد که این آدم فرهنگی است، طرفدار ولایت و نظام است، این همه مسوولیت‌های فرهنگی در صداوسیما دارید، یعنی یک جا برای ایشان نیست؟ گفتم من ایشان را می‌شناسم این آدم جز دعوا راه انداختن و اختلاف ایجاد کردن کار دیگری بلد نیست. ایشان هرجا برود دعوا راه می‌اندازد. به جای اینکه مشکلی از ما حل کند من هر روز باید دعواهایی که ایجاد می‌کند را حل ‌و فصل کنم. 
  •  یک دلیل اینکه مدیران در این سال‌ها با توجه به اتفاقاتی که افتاده و بخش زیادی به قوه قضاییه و دستگاه‌های نظارتی مربوط می‌شود، جرات تصمیم‌گیری ندارند. یعنی از آبروی خودشان و خانواده‌شان می‌ترسند. با خیلی‌ها که صحبت می‌کنم این کار را تمام کنید، می‌گویند آقای ضرغامی در وزارتخانه بازرس می‌فرستند و فورا یک گزارش می‌دهند یک پرونده برای ما درست می‌کنند.
  •  خودش با لهجه آذری خیلی زیبا تعریف می‌کرد و می‌گفت آقای ضرغامی من که لباس را نشان دادم ترمز کشیدند و مردم روی هم ریختند و در که باز شد، آمدند دیدند یک نفر لخت ایستاده، من را کتک مفصلی زدند. فکر کردن من دیوانه هستم و می‌خواهم اذیت کنم! حالا اگر امروز یک دستگاه نظارتی بود می‌گفت چرا پیراهنت را آتش زدی یا به بیت‌المال لطمه زدی؟    یا حتی به دهقان فداکار گیر می‌دادند که چرا حجابت را رعایت نکردی؟ دیدم در چاپ‌های بعدی پیراهن تن ریزعلی کرده بودند! اگر پیراهن تنش است چه چیزی را آتش زده لابد دو جفت پیراهن داشته (با خنده)
  • معتقدم یک جایزه دهقان فداکار در کشور باید بگذارند برای مدیرانی که با امکانات کم ولی با ریسک بالا و فکر و ایده درست، می‌توانند کارهای بزرگ کنند. این کارها الان کمتر اتفاق می‌افتد. خوشبختانه آقای محسنی‌اژه‌ای در این چیزها آدم دقیقی است. چند هفته پیش با ایشان ملاقات کردم. ایشان به من گفت فلانی این حرف تو را قبول دارم. گفتم خدا پدرت را بیامرزد. گفت شما طرحی به من بده – اولین ‌بار است که این حرف را رسانه‌ای می‌کنم - (رییس عدلیه) گفتند من حاضر هستم این کار را بکنم.
  • دو، سه ماه قبل برای سخنرانی به کردستان رفتم و گفتم به قروه می‌روم. قروه شهر آقای محمدرضا رحیمی است که معاون اول (دولت احمدی‌نژاد) شد. ایشان سه، چهار سال به زندان رفت. از نظر من آقای رحیمی بی‌گناه بود. در توییتی هم این را نوشتم؛ خیلی از بزرگان کشور و آدم‌های معتبر و صاحب جایگاه در کشور معتقد بودند که آقای رحیمی بی‌گناه است. فقط من نبودم، ولی مسائلی دست به دست هم داد که ایشان باید به زندان می‌رفت و رفت. من سر مزار همسر مرحوم ایشان در قروه رفتم که خیلی بین مردم جایگاه داشت؛ تشییع جنازه‌ای که از ایشان کردند در کردستان کم‌نظیر بود. (رحیمی) وقتی استاندار کردستان شد ضدانقلاب برای سرش جایزه تعیین کرد. همیشه جانش کف دستش بود، بعد هم معاون اول آقای احمدی‌نژاد شد. به آقای احمدی‌نژاد می‌گفتم شما خیلی وقت می‌گذارید؛ می‌گفت آقای رحیمی بیشتر از من وقت می‌گذارد. همسر ایشان تلویزیون نگاه می‌کرد – در زمان مدیریت من در صدا و سیما نبود، من به این چیزها توجه داشتم - می‌بیند خبر 30: 20 شوهرش را به عنوان یک فرد خلافکار اقتصادی نشان می‌دهد! این زن آنقدر باغیرت و باآبرو است که به محض اینکه تصویر شوهرش را به عنوان یک متخلف می‌بیند جلوی تلویزیون می‌افتد و به کما می‌رود. چهار ماه در کما می‌ماند و از دنیا می‌رود.
  •  من سه، چهار هفته قبل بدون اینکه آشنایی قبلی با خانم سعید امامی داشته باشم (خود سعید امامی را هم ندیده بودم و نمی‌شناختم و نه با کارهایش آشنایی نداشتم) از طریق رسانه وقتی آن نوارها پخش شد و دیدم چه بر سر این خانم مومنه و متدینه خدمتگزار، پرکار و سالم آمده، هر وقت آن نوار را هر کسی می‌بیند دیگر حال طبیعی ندارد و چقدر ضدانقلاب سوءاستفاده کرد و می‌کند، گفتم احوالی از این خانم بپرسم. ایشان نیاز به دلجویی هم نداشت. به منزل‌شان رفتم. (در کنار) دختر خانم خوب‌‌شان، داماد جوان‌شان دو ساعتی با ایشان صحبت کردم. بماند که چه چیزهایی نقل شد، از زمانی که ایشان را بازداشت می‌کنند و به مدت طولانی به انفرادی می‌رود که بخشی در نوار آمده. به ایشان گفتم در این ۲۵ سال که معلوم شد شما بی‌گناه بودید و با آنها بر حسب ظاهر برخورد کردند، کسی با شما در این ۲۵ سال تماس گرفت که بگوید ببخشید از شما عذرخواهی می‌کنیم؟ حلال کنید خیلی به شما ظلم شد؟ گفت خیر! هیچ کس.
  • اگر امام حسین می‌فرماید من به خاطر امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم این امر به معروف و نهی از منکر الان مقابل یزید است. مقابل خانمی که بیرون یک مقدار لباسش کج است که نیست. این مقابل اصحاب قدرت است. حالا طرف به اصحاب قدرت اشکال می‌گیرد که حفظ نظام اوجب واجبات است. بابا اصل این است. فکر می‌کنم امام حسین این حدیث را آخرین لحظات عمر شریف‌شان برای جمهوری اسلامی گفته که آخرین لحظه عمر مبارک‌شان است و می‌گوید اگر دین ندارید - که ندارید - لااقل مرد باشید. بابا مرد باشید.
  • اگر بخواهیم کمی اصلاحات انجام بدهیم، کسانی که به رهبری وصل هستند، مسوولیت سنگینی دارند. آنها فاصله‌شان با رهبری زیاد است. صریح می‌گویم که فاصله آنها با رهبری زیاد است که نمی‌توانند حرف‌های رهبری را با صراحت و شجاعت ترجمه کنند و در جامعه پیاده کنند. هر کس هم می‌خواهد این کارها را بکند و کمی بلد است، مورد اتهام قرار می‌گیرد. 
  • ما در این جنگ نقاط ضعف و قوت‌مان روشن شد. مثلا در حوزه بحث‌های اطلاعاتی معلوم شد که خیلی ضعف داریم. اصلا جنگ ما جنگ اطلاعاتی بود جنگ ما با موساد بود. یعنی وقتی ظرف چند ساعت اول فرماندهان رده یک ما که باید جنگ را اداره می‌کردند به شهادت رسیدند، معلوم شد در حوزه اطلاعات و کار امنیتی، خیلی دچار اشکال و نقصان هستیم. این نقصان را باید برطرف کنیم. معلوم شد در حوزه پدافند مشکل داریم. 
  • ان‌شاءالله اگر خدای نکرده دوباره مشکلی برای کشور ایجاد شود و حمله شود، آمادگی ما خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود. 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها