احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم:
بهجای فیلتر کردن، باید مدیریت، نظارت و کنترل وجود داشته باشد
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم معتقد است که حاکمیت به جای فیلتر کردن شبکههای اجتماعی بهتر است با مدیریت کردن، بر آنها نظارت و کنترل داشته باشد.
اعتمادآنلاین| فضای مجازی بهمثابه «رسانه» را در گفتوگو با احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم بررسی کردهایم که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نقش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در حکمرانی خوب و سیاستگذاریهای کلان چیست و چقدر میتواند باشد؟
بهنظر من، آنچه اتفاق افتاده را میتوان «انقلاب یا انفجار اطلاعات» نامگذاری کرد. در گذشته از آنجا که ما با اطلاعات و اخبار محدودی سر و کار داشتیم، تحت سانسور بودیم و اخبار واقعی از ما پنهان میشد. امروزه اما بهدلیل فراوانی اخبار و اطلاعات امکان سانسور فراهم نیست. فضای مجازی توسعهیافته و همچنان بهلحاظ فناوری رو به توسعه است. برهمین اساس برای استفاده از این فضا نیازمند سواد رسانهای هستیم. اگر این محیط اولا شناخته نشود و ثانیا از ظرفیت آن به درستی استفاده نشود، میتواند به تهدید تبدیل شود. اما اگر شناخته شود و مقررات متناسب با اقتضائات این فضا در کشور تصویب و ارایه شود، این فضا میتواند به حکمرانی خوب کمک کرده و نقشی بیبدیل در این راستا داشته باشد.
شما به استفاده درست از این فضا اشاره میکنید اما در کشور با مساله سانسور مواجه هستیم. دست و پای رسانههای مکتوب و رسمی در انتشار اخبار و مطالب بهشکل شفاف و دقیق بسته است و در عین حال فضای مجازی این امکان را به افراد میدهد که اخبار را شفافتر و بیپردهتر مطرح کنند. همین موضوع باعث شده که اقبال عمومی نسبت به فضای مجازی بیشتر شود. طبیعتا در چنین فضایی امکان سوءاستفاده از این فضا، شایعهسازی بیشتر و امکان راستیآزمایی آنها کمتر میشود. راهحل برخورد با چنین مسالهای چیست؟
باید تاکید کنم که این محیط، نیاز به دانشی دارد که باید شناخته شود. ما با فیلتر کردن و محدود کردن نمیتوانیم این محیط را کنترل کنیم. مثل آن است که سیلی گسترده از یک سرچشمهای شروع شده و کل محیط زندگی انسانها را دربر گرفته و بخواهیم با سدهای کوچک و محدود، آن را مهار کنیم. در حالی که ما ناچاریم با واقعیت این سیل مواجه شده و آن را بپذیریم. این فضای نو، کل زندگی بشر را تحت تاثیر و تسخیر خود قرار داده است و به نظر من حکومتها بزودی متوجه میشوند که هیچ ارادهای مقابل این جریان گسترده اطلاعات و ارتباطات از خود ندارند و کاملا بیاراده، تسلیم این وضعیت خواهند شد که البته آن وقت بسیار دیر است. در حال حاضر بسیاری از کشورها و دولتها این واقعیت را پذیرفتهاند و برای این واقعیت ظرفیتهای لازم ازجمله ظرفیتهای قانونگذاری، آموزشی و اطلاعرسانی را فراهم کردند و اتفاقا آن را به فرصت بدل کردهاند. این درحالی است که متاسفانه در جامعه ما بهجای اینکه از این فرصت استفاده شود، توییتر یا تلگرام را فیلتر میکنند و حتی گاهی زمزمه فیلتر کردن اینستاگرام مطرح میشود. فکر میکنم حاکمیت بهجای اینکه این فضا را رقیب خود بداند و بخواهد با یک رسانه سنتی و منفعلی مثل صداوسیما به رقابت با فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برخیزد، باید همین فضای واقعی و حقیقی را که مجازا اسمش «فضای مجازی» است به رسمیت بشناسد و خودش را با این فضا تطبیق دهد و این فضا را بهلحاظ تولید محتوا و مدیریت تحت کنترل خود دربیاورد. مفهوم این کنترل هم لزوما سانسور نیست؛ بلکه مفهوم آن میتواند این باشد که با استفاده از ظرفیت اینترنت شبکههای خصوصی صداوسیما را ایجاد کند و در فضای مجازی و در چارچوب معیارها و ملاکهای فرهنگ بومی شبکههای اجتماعی ایجاد کند که اگر این اتفاق بیفتد، به نظرم مسیر توسعه کشور هموار میشود اما اگر این اتفاق نیفتد، آن وقت ما با راست و دروغی که در همین فضای مجازی با اخبار فراروان و در عین حال بدون منبع و سندی مواجهیم که بسیاری وقتها تا واقعیت یک خبر به گوش مردم برسد، ممکن است تنش و التهابهای اجتماعی و سیاسی در جامعه ایجاد شود. این را میتوان با کار علمی و با قانونگذاری مدیریت کرد.
شما گفتید حکومت با رسانهای مثل صداوسیما نمیتواند با این فضا رقابت کند. این گفته شما صحیح است اما به نظر حتی اگر قرار به رقابت هم باشد، این رقابت باید به شکل حرفهای اتفاق بیفتد که در عملکرد صداوسیما مشاهده نمیشود. پسِ هر اتفاقی، صدا و سیما گزارشی پخش میکند که بهجای رفع سوالات افکار عمومی و شفافیت بیشتر در آن مورد، چالش مردم را در برخورد با آن واقعه بیشتر میکند. نقش صداوسیما به عنوان رسانهای که نام «رسانه ملی» را یدک میکشد و در حال رقابت با فضای مجازی و روشنگری است، چیست؟ واکنش حکومت به چنین رویدادهایی که انقدر افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهند، چه باید باشد؟
رویکرد صداوسیما، نباید رویکرد باندی و جناحی باشد؛ بلکه باید رویکردی ملی باشد. متاسفانه صداوسیما بهطرز بسیار مبتذلی گرفتار رویکرد باندی و جناحی است. یعنی برای اینکه یک جریان را تقویت کند، خبر و برنامه تولید میکند. حتی برنامههای مذهبی آن هم تحت تاثیر مسائل جناحی است. بهطور مثال زمانی که یک کاندیدای روحانی برای ریاستجمهوری مطرح میشد و او نماز جماعت در جایی برگزار میکرد، مدتها بهصورت مکرر نماز جماعتهایی که از تلویزیون پخش میشد، نماز جماعت آن روحانی بود و همزمان روحانی دیگری را که کاندیدای رقیب بود، تخریب میکردند. صداوسیما برای تخریب افرادی که از جناح دیگر هستند، به اسم و عکس برنامه تولید میکند. این اتفاق حتی برای برنامههای کودک و نوجوان هم وجود دارد. آنها برنامههایی میسازند که در آن با گفتن اینکه این فرد غربگراست و غیره مردم را تشویق میکنند، به کاندیدایی که مدنظرشان نیست رای ندهند. اینها مسائلی است که مرجعیت صداوسیما را تحت تاثیر قرار داده و مردم اعتمادشان را به آن از دست دادهاند. صداوسیما میخواهد تبلیغ شبکههای مختلف، متفرق و دارای گرایشهای مختلف را ارایه دهد اما مشخص است که همه اینها یک مجموعه هستند؛ حالا یکی با کت و شلوار میآید، یکی با لباس روحانیت اما همه یک جریان را ترویج میکنند. اینها به نظرم جزو نقاط ضعف صدا و سیماست.
راهحل شما برای رفع این مشکل چیست؟
صداوسیما باید کاملا بیطرف باشد و تبدیل به سازمانی حرفهای شود که شبکههای متعددی را در کشور مدیریت و رهبری میکند، نه اینکه خودش مرتب شبکه ایجاد کند و همه شبکهها عین هم باشند. بخشی از این مشکلات را میتوان با تغییر رویکرد و بخشی هم با اصلاح قانون درست کرد. پس از بازنگری قانون اساسی در سال 68 تاکنون، صداوسیما قانون اداره، نظارت و خط و مشی ندارد. بنابر اصل 175 قانون اساسی باید مجلس برای صداوسیما قانون وضع میکرد و ما هم در مجلس دهم هم درون پارلمان و هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای این موضوع تلاش بسیاری کردیم اما ارادهای بر صداوسیما حاکم بود که با این اراده تلاش کردند که نگذارند این تلاشها به نتیجه برسد.
جالب آنکه صداوسیما، خود بزرگترین مانع تحقق این هدف است؛ بهخصوص قانونی که جهتگیری آن این باشد که مدیریت این سازمان مقداری جنبه دموکراتیک پیدا کند و نظارت شورای نظارت بر صداوسیما را کیفیتر کند، با مخالفت مدیران صداوسیما رو به رو میشود.
البته هنوز هم دیر نشده؛ «رسانه ملی» برای اینکه از قافله شبکههای اجتماعی و این رسانه جدید و مدرن که یکسویه نیست و نه حتی دوطرفه که چند طرفه است و این امکان را به همه کاربران میدهد تا خبر تولید و منتشر کنند، عقب نماند و در رقابت با آن دچار شکست نشود، باید اقدام قانونی انجام دهد و شبکههای خصوصی ایجاد کند. تا ساختار صداوسیما اصلاح نشود، با این ساز و کار منفعلی که صداوسیما دارد، به نظرم اصلا نمیتواند پاسخگوی نیازهای ملی باشد. در این اصلاح ساختار و سازو کار، فکر میکنم حتی با مجوز هیاتی با مدیریت سازمان صداوسیما، میتوان شبکههای خصوصی در کشور ایجاد کرد. همچون روزنامههایی که از هیات نظارت بر مطبوعات و با محوریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز میگیرند، صداوسیما هم میتواند در این حوزه فعالیت کند. ازطرف دیگر هم باید از جهت مسوولیتپذیری و پاسخگویی بر شبکههای اجتماعی نظارت شود. از این جهت هم از آنجا که نگاه منسجمی در مجلس و حاکمیت نبود، رها شده است. در حال حاضر شبکههای اجتماعی به افکار عمومی جهت میدهد و از آنجا که این اثرگذاری را دارند، باید کنترل شوند اما کنترل لزوما به معنای سانسور و فیلتر کردن نیست. مثلا الان در روزنامه «اعتماد»، آقای حضرتی مدیرمسوول است و شما حتی از قول من مصاحبهشونده هم خبری را درج کنید، آقای حضرتی باید پاسخگو باشد؛ چرا باید برای شبکههای اجتماعی چنین قوانینی وضع نشود که تا جای ممکن نظارت بر آن باشد؛ بهجای فیلتر کردن، باید مدیریت، نظارت و کنترل وجود داشته باشد و از آن طرف، حمایت و پشتیبانی صورت گیرد تا در این فضای گسترده بتوانند روی پای خود بایستند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید