افشاگری، اعدام یا آگاهسازی؟
مجتبی حسینی روزنامهنگار با اشاره فراز و فرود رضایتمندی و نارضایتی مردم نوشت: بر کسی پوشیده نیست که بخشی از حس خوب یا حس بد مردم، وابسته به جیب و سفره و معیشتشان است. حالا هم که گویا اوضاع بر وفق مراد هیچکداممان نیست که اگر بود اوضاع اینگونه نبود که امروز همگان شاهد آن هستیم.
اعتمادآنلاین| مجتبی حسینی سردبیر «اعتمادآنلاین» در یادداشتی نوشت: امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که امنیت ملی با فراز و فرود رضایتمندی و نارضایتی مردم، بالا و پایین میشود. هنوز اتفاقی نیفتاده اما ته دل خیلیهایمان، قرص و محکم نیست. شاید دلیلش زاد و ولد سرطانگونه خبرهای بد و رقص بیمحابای این دسته از خبرها در اطرافمان باشد. خبرهایی که مثل خوره دارد ذهن و روح جامعه ما را میخورد که چرا وضعیت اینگونه است؟
از جمله خبرهای بد روزهای اخیر که شاخکهای افکارعمومی را حساستر از قبل کرده به مجموعه شرکتها و بنگاههای اقتصادی باز میگردد که برای واردات کالاهای مورد نیازشان، ارز 4200 تومانی گرفتهاند و در عمل به جای واردات این کالاها، اجناس دیگری خریدهاند و با قیمت دلار آزاد به مردم فروختهاند. به قول آن ضربالمثل معروف هم از توبره خوردهاند و هم از آخور! خلاصه آنکه تخلف اقتصادیشان محرز است. پیام این حرف چیزی نیست جز اینکه تعداد زیادی از این شرکتها با زد و بند یا فریبکاری توانستهاند به هدفشان برسند. هرچند به آنها ضربالاجل داده شده تا این تخلفشان را جبران کنند که البته باید نشست و دید اثرات اقتصادی و روانی این زیادهخواهیها از کف کوچه و بازار جمع میشود یا نه.
به هر حال اعلام اسامی شرکتهای متخلف، هرچند با کلی حرف و حدیث و تأخیر انجام شده اما میبینیم که به عنوان یک گام مثبت برای شفافسازی با استقبال جامعه همراه شده است. شاید بهتر بود شفافسازیهای اقتصادی و مدیریتی از همان قریب به دو دهه قبل که همه علیه فساد و رانت و ویژه خواریها سخن میگفتند شروع میشد اما حالا هم دیر نشده و میشود با شیشهای کردن تجارت کلان گامهای مؤثر و مفیدی برای اطمینان بخشی به مردم از سالم بودن سازمان اقتصادی کشور برداشت.
نهادهای ملی باید در امر مهم شفافسازی پیشگام شوند اما رسانهها به عنوان چشم و گوش افکار عمومی میتوانند با هوشمندی، استقلال عمل و به دور از هرگونه تهدید و تحدیدی، نقشی مؤثر را در سالمسازی و شفاف کردن فرآیندها و تصمیمات ایفا کنند.
رسانهها با بازخوانی پروندههای مفاسد مهم دو دهه گذشته میتوانند به کشف حقایق نهفته در این قبیل پروندهها و سرنخهای آن نزدیک شوند. برای مثال به سراغ ثروتهای بادآورده بروند و با فراغ بال و بیهیچ محذوریت و معذوریت نتایج آن را به اطلاع عمومی برسانند و صریحاً بگویند چه کسانی و در چه فرآیندی و با چه پوششهایی در این مفاسد دخالت داشتهاند و چه قدرتهایی عملاً مانعتراشی کردند تا پروژه مبارزه با ثروتهای بادآورده به نتیجه نرسد.
البته نکته مهم دیگر این است که از سیاسی شدن -به تعبیر رساتر- از جناحی شدن مبارزه با فساد هم باید اجتناب کرد و گرنه این ماجرا نیز تبدیل به بهانه سیاسی میشود و در رقابتهای سیاسی و مبارزه برای قدرت تبدیل به وجهالمنازعه و وجهالمصالحه میشود.
در تحلیل افزایش ضریب جرات مفسدان برای فساد چند دلیل میتواند وجود داشته باشد. اول آنکه شاید رسانهها به عنوان چشم و گوش جامعه دچار کمکاری، صدمه و آسیب شدهاند. دوم، منفعتطلبی و زیادهخواهی در بخشهایی از نظام تکثیر شده است یا اینکه تحلیل نادرست از سرنوشت و آینده نظام باعث شده بخشی از بدنه مدیریتی ناامید بوده و برای ادامه زندگی خود و خانوادهشان، ارزشهای اخلاقی را زیر پا گذاشته و بازه زمانی مدیریتی خود را فرصتی برای زد و بند جهت کسب سرمایه بیشتر تلقی کردهاند.
هر کدام از این فرضیهها باعث شده تا فساد، گردن کلفتتر از همیشه شود و سلولهای سرطانیاش شروع به ریشه دواندن کند. راه علاج در دنیا مشخص است یا باید مفسد اقتصادی را به قول برخیها اعدام کنیم تا دیگر کسی جرات نکند حق بیتالمال را به جیب بزند یا آنکه فرد مفسد را بیحیثیت کنیم و حبسها و جریمههای سنگین برایش در نظر بگیریم یا آنکه میشود موتور فساد را از طریق رسانهها از کار انداخت.
باور کنیم رسانهها میتوانند در مقام چشم و گوش جامعه با دیدهبانی دقیق از فرآیندهای چرخش سرمایه و ارائه گزارشهای صریح به افکار عمومی، فرصتها و بسترهای فساد و تخلف را از مفسدان بگیرند به شرط آنکه از سوی نهادهای ملی، امنیتی و قضایی مورد حمایت قرار گیرند.
دیدگاه تان را بنویسید