«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
سیاست و تهدید شرکتهای بزرگ تکنولوژی جهان؛ گوگل، یوتیوب، آمازون، اپل و فیسبوک چه نقشی در زندگی ما دارند؟/ رویکرد ما نسبت به محصولات شرکتهای بزرگ تکنولوژی برای ساختن آیندهای بهتر چطور باید باشد؟
در حال حاضر محصولات شرکتهای بزرگ تکنولوژی روی تمام جنبههای زندگی ما از جمله عرصه سیاست اثرات عمیقی میگذارند. رویکرد ما نسبت به آنها برای ساختن آیندهای بهتر چطور باید باشد؟
اعتمادآنلاین| مازیار معتمدی- مشکلات قابل توجهی در ارتباط با اینترنت و شرکتهای بزرگ تکنولوژی، مشخصا آلفابت (گوگل، یوتیوب)، آمازون، اپل و فیسبوک پیش آمده است. دولت ایالات متحده هم متوجه این مساله شده است.
به گزارش اعتمادآنلاین و به نقل از گاردین، مدیران اجرایی این چهار غول سازمانی مقابل کنگره شهادت دادند تا از رویههای تجاری خود دفاع کنند. دونالد ترامپ یک «نشست رسانههای اجتماعی» برگزار کرد تا توجهها را به سمت چیزی جلب کند که او و جمهوریخواهان آن را تبعیض علیه محافظهکاران میخوانند.
سناتور الیزابت وارن که یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری حزب دموکرات است، خواستار اعمال قوانین ضد ادغامی علیه آنها شده و این درخواست مورد حمایت وزارت دادگستری و کمیسیون تجارت فدرال هم قرار گرفته که مدتی پیش رای به اعمال جریمهای تقریبا 5 میلیارد دلاری علیه فیسبوک برای سوء مدیریت اطلاعات شخصی کاربرانش داد.
اما آستانهای که نباید از آن گذشت کجاست؟ هر یک از این چهار شرکت جایی در ارزشگذاری شش شرکت جهانی از نظر سهم بازار دارد. نفر پنجم مایکروسافت است که چند دهه پیش مشکلات قانونی خود را پشت سر گذاشت. ششمی برکشایر هاتاوی است.
با استناد به گزارش روندهای اینترنت ماه گذشته، اکثر دنیا حالا از اینترنت استفاده میکند: 51 درصد از افراد جهان (حدود 3.8 میلیارد نفر) در سال 2018 از اینترنت استفاده کردند. این رقم نسبت به سال 2009 دو برابر شده و با وجود اینکه استفاده آمریکا بسیار بیشتر است (بالای 90 درصد)، رقم جهانی هم مرتبط است چون میانگین آن عملا فراملیتی است.
ترمینال دسترسی به سرعت در حال تغییر است. در حالیکه زمان صرفشده پشت کامپیوترها رو به کاهش است، آمریکاییها در سال 2018 به میزان رکودشکن 6.3 ساعت در روز آنلاین شدند که نشانگر افزایشی 7 درصدی بود. ممکن است خود شما الان با تلفن همراهتان مشغول خواندن این مطلب باشید.
تجارت آنلاین مسئول 15 درصد کل فروشهای خرد در ایالات متحده بود و شش بار سریعتر از میزان کل سود کسبوکارهای خشت و آجری رشد کرد. مبلغ خرجشده روی تبلیغات اینترنتی هم به شدت رشد کرد و افزایشی 22 درصدی داشت.
حالا تا حدود زیادی سیاست و روابط عمومی هم از طریق پلتفرمهای شرکتهای بزرگ تکنولوژی عبور میکنند که از جمله آنها میتوان به «سازمانهای» خبری اشاره کرد که بیشترین تعداد بازدیدکنندگان منفرد را دارند: یاهونیوز که هم محتوای اوریجینال و هم محتوای جمعآوریشده ارایه میکند. حالا در کانال محبوب خبرسازان یعنی توییتر، بیش از 50 درصد از بازدیدها حاوی تصاویر و ویدئو هستند.
هیچکس نمیخواهد بدون امکاناتی باشد که شرکتهای بزرگ تکنولوژی برای ما فراهم میکنند. اما همانطور که دو کتاب جدید کاملاً به وضوح نشان میدهند، مشکلات ما با این شرکتها بسیار عمیقتر از مسائلی هستند که واشنگتن و عموم مردم را برافروخته کردهاند: حریم خصوصی، پورنوگرافی، خشونت، کلام نفرت، تبعیض و دخالت در انتخابات. اینترنت روی اقتصاد، سیاست و حس رفاه ما اثری عمیق میگذارد.
در کتاب «از نور ما بیرون بایست»، هدف جیمز ویلیامز نویسنده آزادی توجه انسان است. در آن یک چهارم روز که به اینترنت اختصاص مییابد، ما توسط تبلیغات، بازیها، نوتیفیکیشنها و یادآوریهایی وسوسه میشویم که برای ما طراحی شدهاند. ویلیامز میگوید این به معنی از دست رفتن کنترل است. وسوسه پایین ریختن یک بلوک دیگر در بازی تتریس همان جزء نماد کلِ وضعیتی است که او میگوید ما دچار آن شدهایم.
ویلیامز با استفاده از آثار فیلسوفهایی مانند ویلیام جیمز و هری فرانکفورت خواستار بازگشتی به انجام دادن، بودن و دانستن است. حتی وقتی که درگیر مسائل نمیشویم تمرکز خود نسبت به چیزهایی که اهمیت دارند را از دست میدهیم. تسلیم ضعف میشویم و «هدفی درجه پایین را طوری دنبال میکنیم که انگار اهمیت بیشتری دارد و حاوی ارزش ذاتی است». به جای صحبت کردن با دوستانمان، کلمات و ایموجیهایی را پست و ترافیک پاسخها را بررسی میکنیم. لحن غالب بحثهای سیاسی خیلی مواقع تا حد خشم واکنشی تقلیل داده میشود.
ویلیامز مینویسد: «حالا غیرممکن شده بدون اینکه اول نیروهای جمعی هدایتکننده توجهها و زندگیهایمان را اصلاح کنیم بتوانیم به هر نوع اصلاح سیاسی ارزشمند دست پیدا کنیم». از نظر او، پرونده رسوایی کمبریج آنالیتیکا همانند آغاز یک جنگ داخلی در تقلا برای شکست دادن «سیاستهای پشت سیاستها»ست. اما این نبردی بدون خشونت برای زمین ذهن انسان است. میتوانیم با شگفتی و هیجان با وسوسه بیرونریزی خشم و وقتگذرانی بیهوده آنلاین مقابله کنیم. میتوانیم به خوانده شدن آهنگ دیوید بویی توسط کریس هدفیلد در ایستگاه فضایی بینالمللی گوش کنیم و بعد با انرژی و انگیزه تازه به پروژههای بزرگ زندگی خودمان بازگردیم.
ویلیامز برای این ورودی جالب خود در رقابت پاسخ دادن به این سوال که «آیا تکنولوژیهای دیجیتال در حال غیرممکن کردن سیاست هستند؟» برنده نخستین جایزه «ناین داتس» شد. عنوان کتاب او یعنی «از نور ما بیرون بایست» تفسیری از پاسخ دایوژنیس، فیلسوف بزرگ یونانی، به این سوال اسکندر کبیر بود که میخواست بداند او دوست دارد کدام آرزویش برآورده شود. بهترین نکته درباره این کتاب این است که حس ما از چیزهایی را که در میان هستند یعنی حریم خصوصی و خودکامگی عمیقتر میکند. تهدید شرکتهای بزرگ تکنولوژی فقط درباره این نیست که دیگران چه چیزهایی درباره شما میدانند، بلکه درباره این است که شما چطور انتخاب میکنید زندگیتان را پیش ببرید.
مسلماً سیاست یکی از آن پروژههای آگاهی بزرگ است که ما باید توجه متمرکزمان را به سمت آن معطوف کنیم. به نظر میرسد آمریکاییها مشغول انجام این کار شده باشند: میزان شرکت در انتخابات سال 2018 به بالاترین حد خود در سده فعلی رسید و ممکن است رکودی قابل مقایسه هم در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 دیده شود. اما داریم تمام کارهای سازماندهی و رایدهی و متقاعدسازیمان را با یک چارچوب ذهنی زودرنج انجام میدهیم. نسبت به بیشتر چیزها و افرادی که با آنها برخورد میکنیم اعتمادی نداریم و نسبت به افراد متعلق به حزب، نژاد و جنسیت دیگر خصومت نشان میدهیم. اینترنت بسیار فراتر از آتش رسانههای اجتماعی در خشم ما نقش دارد.
کارل بوآ، نویسنده کتاب «کاپیتالیسم دموکراتیک در دو راهی»، به ما کمک میکند تغییرات را در یک پسزمینه مقایسهای و تاریخی ببینیم. او پویاییهای تکنولوژی، کاپیتالیسم و دموکراسی را با لنگر انداختن در سه دوره بررسی میکند و به باورش این دورهها از نظر نوآوریهای خود بسیار متمایز بودند: منچستر در انگلستان، دیترویت در میشیگان و سیلیکون ولی در کالیفرنیا.
از نظر این نویسنده، تغییرات محوری تکنولوژیکی باعث تسریع نبردهای عظیم سیاسی میشود اما انتخابها و نتیجهها متفاوت هستند و متغیرها روی نحوه استفاده از تکنولوژی اثر میگذارند. در عین حال، انتخابهای سیاسی تحت تاثیر توزیع سرمایه و نیروی کار قرار دارند که تکنولوژی را محدود میکنند و از آن اثر میپذیرند.
اینها تمهای موضوعی تکرارشوندهای هستند. اتوماسیون طبقهبندیهایی از استخدام به کار را از بین برده اما در عین حال شغلهای جدیدی هم خلق کرده است. تفاوتهایی هم وجود دارند: قابل توجهترین آنها این است که نیروی کار و سرمایه در عصر میانی به توازنی خوب رسید که امروز ارزش تکرار شدن دارد. با وجود اینکه نابرابریهای فعلی سیلیکون ولی تا حدودی از نظر آماری مشابه منچستر هستند، تا حدودی توسط رشد دستمزد طبقه کارمند و دورهای از حاکمیت خوب تسهیل شدهاند. وضعیت در عصر میکروچیپ به بدی عصر ماشین ریسندگی نیست.
بوآ میگوید: «در نتیجه باید ممکن باشد که ما از نهادهای نمایندهمان استفاده کنیم تا از این تجمیع عظیم ثروت بهره ببریم و تغییرات عظیم تکنولوژیکی حال حاضر را روانتر کنیم و در این پروسه، هدف جمعی اصلی خود را که تضمین شانسهای نسبتاً برابر در زندگی است برای همگان محقق کنیم.»
این نویسنده میگوید: واقعا هیچ ایدهای نداریم که این موج سوم نوآوری با چه سرعتی تا چه اعماق و گسترهای پیش خواهد رفت. ممکن است همهاش بد نباشد. روزی ممکن است برسد که هر کسی توانایی راهاندازی یک فروشگاه روباتی یا اتوماتیک را داشته باشد. این اهمیت اطمینان حاصل کردن از دسترسی جهانی به جدیدترین امکانات اینترنت را نشان میدهد.
اما در زمینه مشکلات ارتباطات عمومی مشاهده شده در تیترهای خبری، شرکتهای بزرگ تکنولوژی باید متعهد به خلق فضاهای دیجیتالی شوند که هیچ تبلیغ، هیچ بازی، هیچ ناشناسی و هیچ باتی ندارند و به تمام افرادی که میخواهند تمام جلسات، سخنرانیها و بحثهای سیاسی عمومی را بشنوند دسترسی برابر میدهند.
چنین چیزی چالشهای خرد و کلان زندگیهای روزمره ما را حل نمیکند. اما حداقل باعث میشود آنها کاملتر و منصفانهتر مورد بررسی قرار بگیرند.
دیدگاه تان را بنویسید