تحلیل نشریه نشنال‌اینترست از راهبرد احتمالی برای رفع بن‌بست مذاکرات:

آیا ایران سیاست ابهام هسته‌ای را در پیش گرفته است؟

تهران با تولید سلاح هسته‌ای نه‌تنها به هیچ دستاوردی دست نخواهد یافت، بلکه توانایی خود را برای تحقق اهداف حیاتی سیاست خارجی خود به خطر خواهد انداخت؛ این نکته‌ای است که مقامات ایران نیز به‌خوبی به آن واقف هستند.

آیا ایران سیاست ابهام هسته‌ای را در پیش گرفته است؟
کد خبر: 590895
|
۱۴۰۱/۱۰/۲۰ ۱۰:۰۰:۰۰

روزنامه هم‌میهن به نقل از نشریه نشنال‌اینترست نوشت: جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا اخیرا در یک گفت‌وگوی ناگهانی با یکی از معترضان ایرانی در پاسخ به سوالی در خصوص وضعیت برجام گفت، «برجام مرده است، اما ما مرگش را اعلام نمی‌کنیم». وقتی جو بایدن، این سخن را بر زبان آورد، در واقع چیز جدیدی مطرح نکرد.

جفری آرونسون، در نشریه نشنال‌اینترست، سخن از رویه‌ای جدید برای جلوگیری از فروپاشی برجام به میان آورده است. از سال 2015 که برجام به امضا رسید و برنامه هسته‌ای ایران تحت برخی محدودیت‌های بین‌المللی قرار گرفت، خیلی چیزها تغییر کرده و در واقع همه چیز به شکل بدی تغییر کرده است. امروز تهران می‌تواند در کمتر از یک هفته اورانیوم را با درجه غلظت کافی برای یک بمب تولید کند. در حال حاضر تلاش‌ها حول محور یافتن فرمول جدیدی شکل گرفته است که بتواند این بحران را به‌گونه‌ای خنثی کند. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه در ماه نوامبر سال گذشته میلادی پیشنهاد کرد که احتمالا در خصوص برجام به یک «چارچوب جدید» نیاز است. هنوز هم دلایل خوبی برای باور این ایده وجود دارد که نباید از شکست کامل برجام ترسید، چراکه در واقع «چارچوبی جدید» در حال شکل‌گیری است؛ پیام‌هایی که از واشنگتن مخابره می‌شود نیز دوپهلو است. واشنگتن از یک‌سو می‌گوید که برجام در تمرکز دولت آمریکا قرار ندارد، اما از سوی دیگر سیگنال‌هایی مخابره می‌کند که نشان می‌دهد واشنگتن همچنان گوشه‌چشمی به برجام دارد.

روز گذشته سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا تاکید کرد، دولت این کشور راه‌هایی را برای برقراری ارتباط با ایران و طرح موضوعات مهم حفظ کرده است. او که با روزنامه اسرائیل‌هیوم گفت‌وگو می‌کرد، تصریح کرد که دولت بایدن چندین روش ارتباطی غیررسمی با ایران را برای طرح مسائل متعدد بین دو کشور حفظ کرده است، اما این موضوع را رد کرد که بازگشت به توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ با ایران در رأس برنامه‌ها و دستور کار قرار دارد. وی در این باره گفت: «ما راه‌هایی برای برقراری ارتباط با ایران در مورد مسائل نگران‌کننده مانند موضوع آزادی شهروندان آمریکایی که در ایران بازداشت شده‌اند، داریم، اما قصد نداریم جزئیات آنها را بیان کنیم.» این سخنگو اما در ادامه تاکید کرد که در این مرحله بازگشت به توافق هسته‌ای با ایران مهم نیست.

از دیدگاه واشنگتن برجام براساس این فرضیه شکل گرفت که ایران با پذیرش مجموعه‌ای از اقدامات که بسیاری از آنها بی‌سابقه هستند، موافقت خواهد کرد که موانع واقعی بر سر راه برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران ایجاد شود و سطح غنی‌سازی ایران محدود شده و زمان گریز هسته‌ای ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای به یک سال کاهش پیدا کند. در عوض، آمریکا نیز حق وتوی خود را در خصوص سرمایه‌گذاری غرب در اقتصاد ایران لغو خواهد کرد. البته از نظر ایران، این معامله همواره یک معامله نابرابر و اجباری بوده است. ایران همیشه اعتقاد داشته که واشنگتن از زمان وقوع انقلاب سال 1357 همواره به تلاش مستمر خود برای تضعیف ایران ادامه داده است. ایران معتقد است، واشنگتن به نوبه خود نشان داده است که حتی پس از امضای توافق 2015 تمایلی به چشم‌پوشی از تلاش برای تضعیف ایران ندارد و تشدید تحریم‌های اقتصادی محور سیاست «فشار حداکثری» این کشور علیه تهران است. خروج یک‌جانبه ترامپ از توافق هسته‌ای باعث شد نظر ایران تائید شود و دولت بایدن نیز نتوانست این بی‌اعتمادی را جبران کند.

اما در این میان یک دلیل وجود دارد که باور کنیم شکست برجام فرصتی برای ایجاد تفاهم پس از برجام بین واشنگتن و تهران ایجاد کرده است که ممکن است در واقع هم ماندگارتر و موثرتر از برجام در حال مرگ باشد و هم بتواند نگرانی‌های واشنگتن را از میان ببرد. سنگ‌بنای این مرحله جدید در دیپلماسی هسته‌ای ایران و آمریکا، پذیرش متقابل مفهوم ابهام هسته‌ای از سوی هر دو کشور است. این تحول محتاطانه در روابط ایالات‌متحده و ایران براساس منافع دوجانبه ایران و آمریکا برای حفظ و ارج نهادن به ابهام سنجیده‌ای است که در مورد توانایی تسلیحات هسته‌ای ایران وجود دارد. البته این مواضع در تضاد مستقیم با اهداف کلیدی برجام اولیه است که عبارت بودند از پیش‌گیری، جلوگیری و نظارت دقیق بر گسترش ظرفیت غنی‌سازی هسته‌ای ایران.

دکترین ابهام هسته‌ای جایگاهی اساسی در دیپلماسی هسته‌ای دارد. دکترین ایالات متحده و روسیه براساس یک قابلیت هسته‌ای آشکارا و اعلام‌شده، تعهدات مشخص و زرادخانه‌های تخریب هسته‌ای متقابل استوار است. کره‌شمالی یک زرادخانه هسته‌‌ای و نظام ساخت موشک با هدف جلوگیری از مداخله خارجی و حفظ رژیم در قدرت دارد که آن را اعلام کرده است.

در مقابل، ابهام هسته‌ای که توسط اسرائیل و اکنون به‌طور فزاینده‌ای توسط ایران انجام می‌شود، موضوع غنی‌سازی اورانیوم را که مسئله اساسی برجام بود، نادیده می‌گیرد و در عوض بر تصمیم عمدی مبنی بر عدم اعلام وجود قابلیت تسلیحات هسته‌ای، چه به شکل بازدارنده و چه به‌عنوان یک سلاح تهاجمی، تمرکز می‌کند. سیاست عدم اطمینان عمدی در مورد قابلیت‌های تسلیحات هسته‌ای ایران به کاهش فشار جامعه بین‌المللی برای خلع سلاح ایران کمک می‌کند. در مقابل، اگر برنامه تسلیحات هسته‌ای به شکلی آشکارا در دکترین نظامی ادغام شود، می‌تواند به جای جلوگیری از وقوع درگیری مسلحانه، این درگیری را تحریک نیز بکند.

پارامترهای این معامله بزرگ و جدید بین تهران و واشنگتن اولین بار در تابستان گذشته ظاهر شد. جای تعجب نیست که عناصر کلیدی آن در چارچوب تعهدات ایالات‌متحده به اسرائیل اعلام شد. بیانیه مشترک شراکت راهبردی آمریکا و اسرائیل که در 14 ژوئیه 2022 اعلام شد، بر تعهد دیرینه ایالات‌متحده به حفظ امنیت اسرائیل و به‌ویژه حفظ برتری نظامی کیفی آن تاکید می‌کند. تا زمانی که واشنگتن برتری متعارف اسرائیل بر ایران و همسایگانش را حفظ کند، اسرائیل زرادخانه هسته‌ای معروف خود را «در زیرزمین» نگه می‌دارد. یعنی می‌‌تواند این زرادخانه را همچنان مبهم و اعلام‌نشده حفظ کند

اما این بیانیه، با توجه به سیاست جدید پس از برجام در مورد ایران، از تعهد عمومی غیرعادی و صریح و شاید بی‌سابقه ایالات‌متحده را در خصوص «استفاده از تمام عناصر قدرت ملی خود» برای اطمینان از اینکه «ایران به سلاح هسته‌ای دست پیدا نمی‌کند» آشکار می‌کند. توجه دقیق به ادبیات عجیبی که اکنون توسط دولت بایدن برای توصیف این سیاست ایالات‌متحده به کار می‌رود، آموزنده است. توافق آمریکا و اسرائیل، که متعاقباً توسط مقامات دولت در مکان‌های مختلف تکرار شد، به ایران در مورد غنی‌سازی اورانیوم هشدار نمی‌دهد، بلکه به ایران توصیه می‌کند، در خصوص حرکت به‌سمت تولید بمب هسته‌ای با خطر بی‌سابقه‌ای نظیر استفاده آمریکا با تمامی عناصر قدرت ملی ایالات‌متحده مواجه خواهد شد؛ این تمایز بسیار مهم است. در واقع واشنگتن در خصوص اتخاذ سیاست ابهام هسته‌ای از سوی ایران بدون حرکت به سمت ساخت بمب و استقرار آن با هدف جلوگیری از حمله پیشگیرانه ایالات‌متحده چندان مشکلی ندارد. به نظر می‌رسد ایران نیز خط جدیدی را که واشنگتن ترسیم کرده، درک کرده است.

در پی اعلامیه آمریکا، کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی ایران و دستیار عالی رهبری ایران، اذعان کرد که ایران واقعاً توانایی تولید سلاح هسته‌ای را دارد، اما تصمیم ندارد این کار را انجام دهد؛ این یعنی دکترین ابهام هسته‌ای محور استراتژی هسته‌ای ایران است.

خرازی به شبکه عربی الجزیره گفت: «در چند روز توانستیم اورانیوم را تا 60 درصد غنی‌سازی کنیم و به‌راحتی می‌توانیم اورانیوم غنی‌شده 90 درصد تولید کنیم. ایران امکانات فنی برای تولید بمب هسته‌ای را دارد اما هیچ تصمیمی در این زمینه وجود ندارد.» براساس سخنان حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، پنجره برای دستیابی به توافق از سوی جمهوری اسلامی ایران همیشه باز نخواهد بود و اگر غربی‌ها بخواهند به رفتار ریاکارانه و مداخله‌جویانه خود ادامه دهند، ایران در مسیر طرح دیگری حرکت خواهد کرد.» می‌توان گفت که آن «مسیر دیگر»، «چارچوب جدید» مکرون یعنی دکترین ابهام هسته‌ای باشد.

عصر جدید هسته‌ای که اکنون در واشنگتن و تهران (نه لزوما اسرائیل) در حال ظهور است، دو مفهوم را از درون برجام رو به مرگ بیرون کشیده و رد می‌کند. به این صورت که ابهام به‌جای شفافیت و نیات به جای قابلیت‌ها، محور ثبات استراتژیکی قرار می‌گیرند که اکنون به‌طور آزمایشی توسط واشنگتن و تهران ارائه می‌شود. با این حال، برخلاف شکوفایی روابط واشنگتن با اسرائیل که به‌دنبال تفاهمات هسته‌ای آنها در اواخر دهه 1960 رخ داد، روابط ایران و آمریکا در پی این نزدیکی هسته‌ای در حال ظهور، در انجماد عمیق باقی خواهد ماند.

برنامه تهران چیست؟

برخی از تحلیلگران غربی به‌دنبال پاسخ به این سوال هستند که آیا تهران عمداً مذاکرات برای احیای برنامه جامع اقدام مشترک را به تعویق انداخته است تا وضعیت خود را به‌عنوان کشوری که در آستانه ساخت تسلیحات هسته‌ای است، تثبیت کند یا خیر. به عقیده نشنال‌اینترست، ایران ممکن است به این گزینه فکر کند که جسارت به خرج داده و واشنگتن را به‌مرز عصبانیت برساند و بعد روی بی‌میلی آمریکا برای آغاز درگیری نظامی حساب باز کند. چنانچه چنین سناریویی مدنظر ایران باشد، احتمالا تهران به این فکر خواهد کرد که تهدید آمریکا و اسرائیل به حمله نظامی تنها با هدف وادار کردن ایران به پذیرفتن برجام و مطرح نکردن درخواست جدید انجام می‌شود و آنها آمادگی به دخالت نظامی ندارند و با توجه به احتمال تشدید تنش نظامی و اثرات احتمالی‌اش بر بازار جهانی انرژی، هشدارهای واشنگتن و تل‌آویو تهدیدی توخالی است.

اما برخی دیگر که معتقدند ایرانی‌ها مشتاق دستیابی به توافق هستند، از این نگران هستند که تهران بتواند پس از منقضی شدن بند‌های غروب آفتاب برجام، یا حتی زمانی که این توافق اجرایی می‌شود، سلاح هسته‌ای بسازد. از نظر نشنال‌اینترست، مورد دوم به دلیل محدودیت‌های ایجادشده در توانایی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نظارت بر تولید سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم ایران امکان‌پذیر است. از نظر غربی‌ها، اعمال این محدودیت‌ها می‌تواند به این معنا باشد که ایران می‌تواند از ناتوانی موقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نظارت بر فعالیت‌های هسته‌ای‌اش، برای انتقال سانتریفیوژها به سایت‌های مخفی استفاده کند. در این صورت، تهران می‌تواند مخفیانه مواد شکافت‌پذیر را غنی‌سازی کند و در نهایت سلاح هسته‌ای بسازد.

اما مسئله این است که با توجه به مزایا و معایب این کار، حرکت به سمت فعالیت هسته‌ای نظامی، عقلانی نیست. بعید است که ایران مانند اسرائیل، هند و پاکستان بتواند این برنامه را پیش ببرد. واقعیت این است که برنامه هسته‌ای ایران در حال حاضر در مرکز توجهات جهانی است. علاوه بر این، تهران با تولید سلاح هسته‌ای نه‌تنها به هیچ دستاوردی دست نخواهد یافت، بلکه توانایی خود را برای تحقق اهداف حیاتی سیاست خارجی خود به خطر خواهد انداخت؛ این نکته‌ای است که مقامات ایران نیز به‌خوبی به آن واقف هستند.

پرستیژ و میل به نمادسازی می‌تواند از جمله انگیزه‌های دستیابی به سلاح هسته‌ای باشد. از نظر شارل دوگل، هسته‌ای شدن فرانسه نه‌تنها یک موضوع امنیتی بود، بلکه ابزاری بود که فرانسه می‌توانست با استفاده از آن تصویری از قدرت فرانسه در جهان ایجاد کند. دستیابی به تسلیحات هسته‌ای می‌تواند جایگاه ایران را به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای تا حدی تقویت کند، اما امروز برخلاف دهه 1960 تأثیر عمیقی به بار نخواهد آورد. اگرچه تعیین تأثیر دقیق این نماد‌سازی سیاسی دشوار است، اما به سختی می‌توان گفت که ارزش خطر کردن را دارد. علاوه بر این، با توجه به تقویت رژیم منع اشاعه، هسته‌ای شدن، وجهه تهران را در سطح جهانی خدشه‌دار می‌کند و به‌صورت اتوماتیک ایران را در زمره‌ کشورهایی نظیر کره‌شمالی قرار می‌دهد.

شایان ذکر است که از نظر کارشناسان، در دوران مدرن، تسلیحات هسته‌ای ابزار مناسبی برای تحقق اهداف سیاسی تهاجمی تلقی نمی‌شوند. مهمترین اهداف سیاست خارجی ایران اشاعه اندیشه انقلاب اسلامی در سراسر منطقه و حمایت از بازیگران هم‌فکر و هم‌راستا با خود است. بنابراین تصورش سخت است که تسلیحات هسته‌ای بتواند به توانایی ایران برای ترویج بیداری اسلامی یا حمایت از متحدان منطقه‌ای‌اش کمک کند. برخی معتقدند که چتر هسته‌ای ایران می‌تواند راهی برای این کار باشد. اما در واقع، این سلاح‌ها در حفاظت از بازیگران منطقه‌ای مانند حزب‌الله لبنان یا بشار اسد، در برابر تهدیداتی که ممکن است با آن مواجه شوند، بی‌اثر خواهد بود. اگر ایران تسلیحات هسته‌ای داشته باشد، نه اسرائیل و نه ایالات‌متحده از اقدامات خود علیه متحدان منطقه‌ای ایران منصرف نمی‌شوند.

از سوی دیگر ارائه کمک‌های مادی جزء کلیدی حمایت تهران از بازیگران متحد خود است و هسته‌ای شدن توانایی ایران در انجام این کار را کاهش می‌دهد. هزینه‌های نگهداری و نوسازی زرادخانه هسته‌ای اگرچه ناچیز نیست، اما در اینجا اهمیت کمتری دارد. به جای هزینه نگهداری تسلیحات هسته‌ای، آنچه مهم‌تر است، تبعات اقتصادی است که ایران در صورت هسته‌ای شدن متحمل خواهد شد. به‌رغم ادعاهای اخیر مبنی بر کمک روسیه به ایران برای تقویت برنامه هسته‌ای خود، مسکو نیز علاقه‌ای به دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای ندارد. چین موضع مشابهی در این خصوص دارد و ترجیح می‌دهد راه‌حل موقتی را در خصوص ایران بپذیرد تا هرچند وقت یک‌بار ایالات‌متحده در خصوص ایران با بحران مواجه شود. به همین دلیل، اگر ایران هسته‌ای شود، با تحریم‌های گسترده‌تری مواجه خواهد شد و احتمالا چین و روسیه نیز اقدام موثری در خصوص حمایت از ایران صورت نخواهند داد. در نتیجه، فشار بر اقتصاد ایران سنگین‌تر شده و توانایی ایران برای حمایت از متحدان منطقه‌ای‌اش کاهش خواهد یافت.

قدرت بازدارندگی ایران

عملکرد دفاعی سلاح‌های هسته‌ای یکی دیگر از ویژگی‌هایی است که باید در نظر گرفت. برای تصمیم‌گیرندگان در تهران، امنیت کشور برابر است با امنیت نظام. با این وجود، تسلیحات هسته‌ای نمی‌تواند به ساختارهای سیاسی ایران در حفظ قدرت خود کمک کند. تسلیحات هسته‌ای نتوانسته‌اند اتحاد جماهیر شوروی را حفظ کنند. این تسلیحات مانع از سقوط رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی نیز نشدند. در مورد تهدیدات خارجی، سلاح‌های هسته‌ای تا حدودی امنیت ایران را افزایش می‌دهند، بنابراین بازدارندگی معتبرترین انگیزه برای دستیابی به آن است. اما سوال این است که آیا این امنیت اضافی ضروری است و دستیابی به آن چه خطراتی دارد؟

عربستان سعودی از درگیری با ایران دوری می‌کند. همین حالا هم تهران بیش از حد کافی تسلیحات متعارف برای وارد کردن صدمات غیرقابل‌جبران به زیرساخت‌های انرژی و اقتصاد عربستان سعودی را دارد. بنابراین بسیار بعید است که سعودی‌ها خطرات آغاز جنگ با ایران را بپذیرند. از سوی دیگر، محدودیت‌های جغرافیایی حملات گسترده اسرائیل به خاک ایران را محدود می‌کند. مطمئناً، اسرائیلی‌ها هرازگاهی ایران را با حملات سایبری و تروریستی هدف قرار خواهند داد، اما سلاح‌های هسته‌ای نمی‌توانند در برابر تهدیدات نامتقارن از سمت تل‌آویو کمکی به ایران بکنند.

از منظر تهران، حادترین تهدید برای بازدارندگی، تهدیدی است که از سوی ایالات‌متحده می‌آید. اما واشنگتن مایل نیست که خطرات جنگ با ایران را فقط برای تأثیرگذاری بر رفتار معمول ایران یا حتی تغییر رژیم بپذیرد. از آنجایی که مقادیر زیادی انرژی از طریق تنگه هرمز جریان می‌یابد، درگیری با ایران می‌تواند به اندازه جنگ اوکراین برای اقتصاد جهانی مضر باشد. علاوه بر این، با توجه به توانایی‌های نظامی ایران و خطراتی که برای برنامه‌های آمریکا در سایر نقاط جهان وجود دارد، جنگ با ایران برای ایالات متحده چالشی دشوارتر از جنگ در افغانستان و عراق خواهد بود. واشنگتن قبلاً به ایران حمله نکرده است، بنابراین بعید است اکنون این کار را انجام دهد، زیرا قصد دارد به سمت آسیا چرخش کند و با چالش چین کنار بیاید. بنابراین بازدارندگی ایران بدون برخورداری از سلاح هسته‌ای هم موثر است؛ حال چرا باید به سمت ساخت سلاح رفت؟

تنها موردی که احتمالا ایالات‌متحده را به رویارویی با خطرات جنگ سوق می‌دهد، قصد این کشور برای جلوگیری از دستیابی تهران به بمب هسته‌ای است. با توجه به مقابله به‌مثل احتمالی ایران علیه نیروهای آمریکایی و متحدانش در منطقه، این درگیری می‌تواند برای ایالات‌متحده گران تمام شود، اما مطمئنا آسیب‌هایش برای تهران بیشتر خواهد بود.

ماهیت غم‌انگیز موضوع هسته‌ای ایران فراتر از احتمال جنگ زودرس است. ریشه‌های مشکل کنونی می‌تواند در تصورات غلط باشد. زیرا ایران به احتمال زیاد هرگز به امنیت بیشتری نیاز نداشته است. این مثال، مارپیچ بدخیم ناشی از معضل امنیتی را نشان می‌دهد که در آن میل به امنیت بیشتر می‌تواند به‌طور هم‌زمان سطح تهدید را افزایش داده، رفاه را از بین ببرد یا حتی بقای دولت را به خطر بیندازد. اما حتی در سناریوی موفقیت‌آمیز تسلیحاتی‌شدن برنامه هسته‌ای که باعث حمله نظامی ایالات متحده نمی‌شود، باز هم تسلیحات هسته‌ای توانایی ایران را برای تحقق منافع خود در منطقه به‌خطر می‌اندازد. با این کار، امنیت و ثبات ایران افزایش نخواهد یافت و توانایی ایران برای پیگیری‌ سیاست‌های منطقه‌ای‌اش کاهش می‌یابد.

اگرچه عقلانیت و ادراک تهدید ایران متاثر از تجربیات منفی تاریخی در خصوص ایالات‌متحده است، اما برای آنها دشوار است که هزینه و خطرات بالای هسته‌ای شدن را نادیده بگیرند. در واقع، درحالی‌که ایرانی‌ها به تقویت برنامه هسته‌ای خود ادامه می‌دهند، محتاط هستند که واکنش نظامی آمریکا را برنیانگیزند. ایران از آستانه غنی‌سازی 60 درصدی اورانیوم عبور نکرده و از به‌کارگیری تمام ظرفیت‌های خود اجتناب می‌کند. بنابراین، زمان گریز هسته‌ای ایران همچنان ثابت مانده است. اگرچه این موارد رویکرد‌های خطرناکی هستند، اما این احتمال وجود دارد که در صورت یک حرکت و نرمش کوچک از سوی آمریکا، شرایط بن‌بست‌گونه برجام به کلی عوض شود. از آنجایی که یک عقب‌نشینی جزئی هزینه کمتری نسبت به گزینه‌های نامطلوب دارد، واشنگتن حداقل باید جایگزین‌هایی برای خواسته‌های ایران در نظر بگیرد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها