سلبریتیهای فضای مجازی چگونه قبح تکدیگری را در سیستان و بلوچستان شکستند؟
محمد بلوچزهی نوشت: در آسیبزا بودن رفتارهای گداپرورانه و فعالیتهای مداوم اینگونه افراد همین را بس که تا یک دهه پیش تکدیگری در جامعه محلی بلوچستان امری مذموم تلقی میشد و کمتر در بازارها و اماکن عمومی چنین پدیدهای شایع بود؛ مگر همان متکدیانی که به شکلی شبکهوار از سوی برخی از کاسبان احساسات از آنسوی مرزهای پاکستان و بنگلادش و پنحاپ به این منطقه گسیل داده میشدند اما حالا دیگر قبح تکدیگری چنان شکسته که بسیاری از فقرا و تهیدستان محلی نیز کاسه گدایی به دست گرفتهاند.
«وقتی خدیجه گریست!» عنوان یادداشت محمد بلوچزهی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده؛متأسفانه چند صباحی است رسمی ناصواب و اقدامی غیرانسانی در بین برخی از فعالان مجازی و سلبریتیها رایج گشته که حالا رفتهرفته به رویهای معمول بدل شده و تبعات و آسیبهای جبرانناپذیری را بر شأن و منزلت مردمان سیستانوبلوچستان وارد نموده و هزینههای بالایی را نیز بر جامعه محلی تحمیل. حالا مدتهاست طیفی از همین فعالان شهرتطلب و مشتاقِ دیده شدن و نیزهم برخی از همان سلبریتیهای شوآفمحور به خاطر موجه و مردمی نشان دادن چهره خود و اثبات دغدغهمندی و تعهد خویش نسبت به مسائل اجتماعی و معیشتی مردم، در میدان هموار و آماده فقر و تنگدستی و توسعهنیافتگی سیستانوبلوچستان جولان میدهند و از عزتِ نفسِ کودکان مایه میگذارند و حیثیت تهیدستانِ آن! باید در نظر داشت که در خلأ فعالیت هدفمند «انجیاو»ها و نهادهای مدنی و تخصصی در حوزه آسیبهای اجتماعی و کودکان در سیستانوبلوچستان متأسفانه افرادی ناآگاه و فرومایه زعامت کار را به دست گرفتهاند که نه تنها هیچ فهمی از مسوولیت اجتماعی ندارند و شناختی نسبت به جامعه محلی و سازوکارهای اصولی فعالیتهای مرتبط با آن بلکه به هر درودیواری میزنند تا در این میان قبایی بدوزند برای خود و وجههای کسب کنند و اعتباری حتی به بهای لگدمال کردن کرامت انسانها و تحمیل آسیب بر مردم! جولان دادن برخی از افراد بهظاهر فعال و دلسوز! و سوءاستفاده از درد و رنج و فقر مردمی که به قول ما بلوچان دستشان از زمینوآسمان کوتاه است و به جایی بند نیست همان نمک پاشیدن بر زخمهای ناسور جمعی است. مگر شرح وظایف بسیاری از دوایر و سازمانهای عریضوطویلِ به صورت تخصصی در همین حوزه آسیبهای اجتماعی تعریف نشده؟! یا که تبعات درازمدت و جبرانناپذیر چنین رفتارهایی که در حال نهادینه نمودن گداپروری است و تنزل شأن و کرامت و عزت نفس تهیدستان و کودکان این استان، در جامعه ملموس نیست؟! میبایست توجه داشت که عرصه برای همه آسیبزنندگان به مال و آبرو و حیثیت جامعه و کسانیکه با تحریک احساسات کاربران و انتشار تصاویر کودکان و زنان و مردم تهیدست اقدام به جمعآوری کمک و فربهنمودن حسابهای خود میکنند برخورد قاطع صورت گیرد و پایش و حساسیت لازم. متأسفانه به واسطه همین فراهم بودن عرصه برای تاختوتازد اینگونه افراد مجهولالهویه و نیز هم معلومالحال، روزبهروز فعالیتِ سوءاستفادهگرانی که در دریای فقر و رنج تنگدستان این استان ماهرانه شنا میکنند و آبرو و حیثیت جامعه محلی را بدون در نظرداشت تابوها و باورهای فرهنگی و سنتی به تاراج میبرند، در حال همهگیری است و رو به گسترش. حالا کار بهجایی رسیده و این نوع نگاه منجیمحور نسبت به مردمان منطقه چنان فراگیر گشته که حتی همان توریستی که با هدف سیروسیاحت وارد منطقه میشود نیز به محض مواجهه با جامعه محلی و سبک زندگیاش بیدرنگ دست به دوربین میشود تا به ظن خود با جمعآوری کمک و توزیع آب معدنی نجات دهد مردم را از تشنگی و هلاکت! که بیتردید این خود نتیجه تأثیرپذیری از همان فعالیتهای بیشمار و پرسود کاسبان فقر و توسعه نیافتگی در شبکههای اجتماعی است. در آسیبزا بودن رفتارهای گداپرورانه و فعالیتهای مداوم اینگونه افراد همین را بس که تا یک دهه پیش تکدیگری در جامعه محلی بلوچستان امری مذموم تلقی میشد و کمتر در بازارها و اماکن عمومی چنین پدیدهای شایع بود؛ مگر همان متکدیانی که به شکلی شبکهوار از سوی برخی از کاسبان احساسات از آنسوی مرزهای پاکستان و بنگلادش و پنحاپ به این منطقه گسیل داده میشدند اما حالا دیگر قبح تکدیگری چنان شکسته که بسیاری از فقرا و تهیدستان محلی نیز کاسه گدایی به دست گرفتهاند. باید در نظر داشت که از قِبل فعالیت همین منجیان برچیدن فقر و گرسنگی در شبکههای اجتماعی نهتنها قبح گدایی در جامعه محلی شکسته شده بلکه آش این رفتارهای گداپرورانه چنان شور گشته و دامنه آن در جامعه فراگیر و وسیع که حتی در چند سال اخیر پای گدایان از بازارها حالا به اماکن مختلف رسیده!! به عبارتی دیگر حالا دامنه این تکدیگری حتی از کف خیابانها نیز گذشته و به مسجد و مراسم عزا و عروسی و همه جمعهای جاری در منطقه رسیده و البته نیز به آنجایی که خود در حوزه آسیبهای اجتماعی مسوولیت دارند و رسالت اصلیشان برچیدن بساط همین ناهنجاریهای موجود در جامعه است! به هر روی یکی از فعالان محلی نقل میکرد که در سیل سال ۹۸بلوچستان ویدئویی در حین توزیع دمپایی پلاستیکی بین کودکان و کنسرو تن ماهی و لوبیا میان خانوادههای سیلزده در اینستاگرام خود منتشر نموده که پس از گذشت سالها با صدای توأم با دلهره و التماس و گریه دخترخانمی خدیجهنام مواجه شده که درخواست حذف فیلم خود و خانوادهاش را داشته. او میگفت «وقتی خدیجه گریست» تازه متوجه ظلمی شده و آسیبی که او بر اعتماد بهنفس دختر نوجوان امروز و کودک دیروز وارد ساخته! بنابراین به خود آمده و بیش از این نگذارید که عزت نفس«خدیجه»ها و سایر تهیدستان خرد شود و لگدمال زیر پای کاسبان توسعهنیافتگی منطقه. همین.
دیدگاه تان را بنویسید