زیبا عزیزی، چهارمین زن برتر روستایی جهان در گفتوگو با اعتمادآنلاین:
جایزه سازمان ملل برسد، برای مدرسه روستا دیوار میسازم/ تبعیضها من را مصممتر کرد/ حالا دختران میتوانند خواستگارشان را رد کنند/ راه زنان باز شد/ برابری را به فرزندم یاد میدهم
زیبا عزیزی که حدود 4 ماه پیش به عنوان چهارمین زن برتر روستایی جهان از سوی سازمان ملل معرفی شده بود، هنوز جایزه 1000 دلاریاش را نگرفته است. زنی که برای درسخواندن هم جنگید حالا در آستانه مادر شدن، رویاهای بزرگی برای روستایش دارد.
اعتمادآنلاین| حدود 4 ماه پیش بود که یک زن از روستای دهجن شهر قصرقند از استان سیستانوبلوچستان، عنوان برتر چهارمین زن روستایی دنیا را کسب کرد. زیبا که روزی برای سادهترین حقش یعنی تحصیل جنگیده حالا کودکانی که از تحصیل بازماندهاند را زیر چتر حمایت خود گرفته است اما این تنها یکی از اقدامات موثر این زن محسوب میشود. اگرچه زیبا هنوز جایزهاش را نگرفته، اما میگوید این راه را به خاطر این عناوین انتخاب نکرده و هر روز گستره اهدافش وسیعتر میشود.
*حدود 4 ماه پیش بود که این عنوان را کسب کردید اما هنوز به دستتان نرسیده است...
بله. خودم هم نمیدانم که از کجا باید پیگیری کنم و راستش فرصتی هم برای پیگیریاش ندارم. با این وجود تعدادی از همکارانم در تهران در حال پیگیری هستند.
*در صورتی که بالاخره جایزه به دستتان برسد چه برنامهای برایش دارید؟
قطعا بخش اصلیاش را برای مدرسه میگذارم. مدرسهای که هنوز دیوار ندارد. البته اگر پولش برسد.
*با وجود گذشت زمان هنوز خیلیها در همین کشور شما را نمیشناسند. توضیحی درباره فعالیتهایتان میدهید؟
راه زندگی من از همان ابتدا سخت بود و برای همه چیز جنگیدم. روستای ما مدرسه دخترانه نداشت و به همین دلیل ما دیر تحصیل را شروع کردیم. بعد از مدتی باید برای دانشگاه رفتن میجنگیدم. تماشای زنان روستا، کودکانی که از تحصیل جا مانده بودند، زنان و مردانی که به خاطر خشکسالی دیگر نمیتوانستند کشاورزی کنند، همه و همه برایم دردناک بود و خودم را نسبت به آن موظف میدانستم. برای همین سراغ ارتباط گرفتن با خیرین و مسئولین رفتم تا بتوانم کاری کنم. آنقدر به در بسته خوردم تا در نهایت با جمعیت امام علی آشنا شدم. کارمان را با پخش مواد غذایی و لوازمالتحریر، ساخت سرویس بهداشتی در روستاهای کپرنشین و تشکیل تیم فوتبال برای نونهالان و نوجوانان آغاز کردیم. همچنین با راهاندازی یک برند در زمینه سوزندوزی، به سمت اشتغالزایی برای زنان رفتم.
*اما به نظر می رسد تاسیس خانه ایرانی برجستهترین کار شما بود؟
خانه ایرانی هم در راستای برنامههای جمعیت تاسیس شد. جایی که در آن میزبان کودکان بازمانده از تحصیل هستم و ضمن تدریس، به این بچهها صبحانه و ناهار میدهیم.
*اینها همه در شرایطی رخ داد که شما خانواده ثروتمندی هم نداشتید که حمایتتان کند...
بله، من یک مادر خیاط دارم و پدری که به خاطر خشکسالی نتوانست کشاورزی کند. همه ما سختی زیاد کشیدیم اما باید به فکر هم میبودیم. تصور کنید که در زمان تولد ما شناسنامههایمان را زودتر میگرفتند که بتوانند با آن کوپن بگیرند. از سوی دیگر شرایط فرهنگی هم طوری بود که یک دختر هیچ سهمی نداشت. مدرسه دخترانه نداشتیم و در نهایت همه این تبعیضها من را مصممتر کرد.
*اما با همین جنگندگی راه را برای نسل بعدی زنان روستایتان باز کردید
این یکی از مواردی است که عمیقا شادم میکند. حالا همه چی در روستای ما تغییر کردهاست. راه زنان باز شدهاست. آنها میتوانند به خواستگارشان نه بگویند و یا تحصیل را به ازدواجی اجباری ترجیح دهند. میتوانند برای ادامه تحصیل به شهرهای دیگر بروند. میتوانند شادتر زندگی کنند و حقشان را بگیرند. اگرچه برخی پشت سرم میگویند زیبا، دختران ما را از راه به در کرده است اما به آن حرفها هم توجه نمیکنم چون میدانم از روی نادانی میگویند.
** تا همین جا هم کارهای بزرگی کردید، اما رویای اصلی شما چیست؟
دوست دارم روزی برسد که دیگر مردم سیستانوبلوچستان در انتظار پخش مواد غذایی من نباشند. اشتغال آنقدر قوی شود که این مردم در آسایش زندگی کنند. ضمن اینکه فرهنگ و آگاهی مردم بیشتر شود. حالا که در انتظار تولد فرزندم هستم میخواهم بچهای تربیت کنم که اگر دختر بود روی پای خودش بایستد و بتواند با قدرت و استقلال راهش را بسازد و اگر هم پسر بود، ضمن این موارد نسبت به حقوق زنان آگاه باشد. دوست دارم برابری را به فرزندم یاد بدهم.
*شما خودتان هم بیشترین حمایت را از پدربزرگی داشتید که مرد بود اما به این تبعیضها اعتقادی نداشت
بله. پدربرگ من پیری روشنفکر بود که تفاوتی بین زن و مرد نمیدانست و در زمان حیاتش همواره حمایتم میکرد. حالا هم همسری دارم که کنارم است. سبک زندگی من را پذیرفته و برایش احترام قائل است. وقتی برای برنامهها به تهران میآیم و چند روز نیستم، نه تنها ایراد نمیگیرد بلکه حمایتم هم میکند.
** گهجن، اسم روستای شماست و معنیاش به فارسی زن برتر است. چه مقاربتی بین این اسم و خودتان حس میکنید؟
اقتصاد روستای ما وابسته به کشاورزی بود و زنان نقشی برجسته در این حرفه داشتند. تاریخش را نمیدانم اما به نظرم به همین دلیل روستای ما چنین نامی دارد. خودم را زن برتر نمیدانم، اما همه تلاشم را میکنم تا دنیای اطرافم را به اندازه توانم جای بهتری کنم.
دیدگاه تان را بنویسید