«اعتمادآنلاین» گزرش میدهد:
وقتی تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و دین در مواجهه با سرنوشت متحد شوند، هیچ نیرویی نمیتواند در برابر این اتحاد ایستادگی کند
روزنامه سعودی الجزیره در مقالهای به تشریح هزینه و فایده جنگ ۱۲ روزه برای طرفهای درگیر در آن پرداخته و نتیجهگیری میکند که ضربات ایران به عمق رژیم اسرائیل تاثیرات بسیار بیشتری نسبت به حملات اسرائیل به ایران و حتی همکاری آمریکا با این رژیم داشته است.
روزنامه سعودی الجزیره در مقالهای به تشریح هزینه و فایده جنگ ۱۲ روزه برای طرفهای درگیر در آن پرداخته و نتیجهگیری میکند که ضربات ایران به عمق رژیم اسرائیل تاثیرات بسیار بیشتری نسبت به حملات اسرائیل به ایران و حتی همکاری آمریکا با این رژیم داشته است.
به گزارش اعتمادآنلاین ، در بخشی از این مقاله آمده است: «مواجهه ویرانگر میان ایران و رژیم صهیونیستی پس از مداخله فوری ایالات متحده برای نجات نظامی (و نه سیاسی) رژیم صهیونیستی به پایان رسید، زیرا ادامه درگیری برای رژیم صهیونیستی فرسایشی و مخرب بود.»
این امر با پذیرش راه حلی میانه از سوی همه طرفها انجام شد که خلاصه آن تاخیر در پیشرفت برنامه هستهای ایران همراه با حفظ توان ایران برای ادامه مسیر بود.
اما این نتیجه نهایی آنچه رخ داد نیست، بلکه کشف خطر آنچه اتفاق افتاد، مهمتر است.
چه چیزی آشکار و باعث شد گلولهها به سمت لوله تفنگهایی که شلیک شده بودند بازگردد؟
حسن الیمنی نویسنده این مقاله در ادامه می نویسد: «به نظر من، عوامل متعددی وجود داشت که برای طرفهای درگیری پنهان نبود، اما تلاش شد تا با نادیده گرفتن آنها، تصمیم «نسنجیدهای» از سوی رژیم اشغالگر و دولت ترامپ برای حمله به ایران گرفته شود.»
خیلی زود مشخص شد که این تصمیم شتابزده بیش از آنکه برای ایران خطرناک باشد، برای رژیم صهیونیستی خطرناک بود، به طوری که خط قرمزی برای سطح تشدید تنش تعیین شد که باید فوراً متوقف و از آن عقبنشینی میشد.
این اتفاق با توافقی در محاسبات رخ داد که هر سه طرف ادعای پیروزی کردند، بدون آنکه هیچکدام پیروزی واقعی به دست آورند.
آنچه رخ داد، توافقی مکتوب یا شروط مشخص نبود، بلکه نتیجه اشباع شدن از خسارتهایی بود که برای مهار مسیر و خطرات پایان آن در سطوح مختلف برای هر طرف به وجود آمد.
میتوان دلایل این توقف را در چند نکته خلاصه کرد، واقعیتهای ژئوپلیتیکی که به نفع ایران و علیه رژیم صهیونیستی و حامی اصلی آن، دولت ترامپ، عمل میکنند.
این واقعیتها به دو دسته منطقهای و بینالمللی تقسیم میشوند. در اینجا نیازی به پیگیری جزئیات نیست، اما کافی است بگوییم که اصابت ۱۰ موشک به رژیم اشغالگر، خطرناکتر و مخربتر از ۱۰۰ موشک به ایران است.
عمق ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی و حضور آمریکا در منطقه بسیار ضعیفتر از حضور ایران است.
این موضوع برای رژیم و حامی اصلی آن ناشناخته نبود، اما آنها به تصور فراهم شدن فرصت به لرزه درآوردن یا سرنگونی نظام حاکم در ایران یا در بدترین حالت، خنثیسازی اقداماتش علیه مسیر «ابراهیمی» به دنبال این مهم بودند.
اما این موضوع بین رژیم صهیونیستی و دولت ترامپ مورد اختلاف بود، زیرا دولت ترامپ معتقد بود که این هزینه برای این ماجراجویی مناسب نیست و نتیجه مطلوب را تضمین نمیکند.
در این بین، دشمن خارجی همیشه صفوف داخلی طرف هدف را متحد میکند. مثلاً در فلسطین، اگر بین تشکیلات خودگردان و حماس همهپرسی برگزار شود، شاید اکثریت مردم فلسطین به حماس گرایش پیدا کنند، هرچند نتایج موضعگیری حماس فقر، گرسنگی، کشتار و تخریب برای پیروانش به همراه داشته، در حالی که طرفداران تشکیلات از رفاه و آسایش برخوردارند، اما کفه ترازو به نفع حماس خواهد بود.
بنابراین، واقعیت ژئوپلیتیکی به نفع ایران و علیه رژیم اسرائیل و حامی آن آمریکاست. از آنجا که جمهوری اسلامی ایران، کشوری با عمق تاریخی قدرتمندی است شرایط متفاوتی با یک گروه مقاومت نظامی داشته و به تبع آن روابط آن با کشورهای منطقه طبیعتاً متفاوت است و تاثیرات آن نیز متفاوت خواهد بود.
این در سطح منطقهای است، اما در سطح بینالمللی، مسیر کاملاً متفاوتی دارد. دولت آمریکا، به ویژه رئیسجمهور ترامپ که به تقویت اقتصاد آمریکا و اجتناب از جنگهای پرهزینه و مخرب علاقهمند است، با دیدگاهی متفاوت عمل میکند. در مقابل، روسیه این موقعیت را فرصتی عالی میبیند که به آن امکان میدهد اقتصاد خود را بهبود بخشد، نفت خود را با قیمتهای جذاب بفروشد، سلاح بفروشد، و منطقه را علیه حضور آمریکا تحریک کند، ضمن اینکه سرسختی اوکراین را با مشغول شدن متحدانش در مشکلات دیگر درهم میشکند.
چین نیز از درگیری و فرسایش آمریکا، منافع اقتصادی و استراتژیک بیشماری در میانمدت و بلندمدت به دست خواهد آورد.
در نتیجه، نتایج برای روسیه و چین به عنوان جبهه شرقی، در مقابل جبهه غربی، در بازسازی نظم جهانی و اصلاح مسیرهای آن بسیار عظیم خواهد بود و حضور بینالمللی غرب را به عقب خواهد راند و اتحادهای منطقه را به شکلی متفاوت تغییر خواهد داد.
واقعیتهای ژئوپلیتیکی که با مسائل جغرافیایی در این درگیری پیوند خوردهاند، به شدت به نفع ایران است.
زمان، ابزار تشدید این توانمندی و خطر برای رژیم صهیونیستی و حامی اصلی آن است. وقتی تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و دین در مواجهه با سرنوشت متحد شوند، هیچ نیرویی نمیتواند در برابر این اتحاد ایستادگی کند.
با وجود اختلافات مذهبی، تاریخ و جغرافیا با فرهنگ و عقیده اسلامی که سنگین است پیوند خوردهاند.
زمان به عنوان پیشران و محرک این اتحاد عمل میکند و آن را شعلهور میسازد، که برای رژیم صهیونیستی و حامی آن پیامدهای خطرناکی به همراه دارد که توان مقابله با آن را ندارند.
در سطح بینالمللی، این دیدگاه با نظر الکساندر دوگین، متفکر روس، همخوانی دارد که از اتحاد زمینی بین جنوب غرب، مرکز و شرق آسیا با شمال آن تا شرق اروپا در برابر صهیونیسم جهانی در غرب سخن میگوید.
این درگیری نه یک جنگ نظامی، بلکه یک نبرد تمدنی و مبارزه برای مدیریت جهان است.
هزینه مادی و تمدنی این درگیری، اگر ادامه یابد، برای غرب، از جمله رژیم اشغالگر به عنوان فرزندخوانده آن، گیجکننده خواهد بود.
در مقابل، این درگیری بیداری و جاهطلبی را نه تنها برای ایران، بلکه برای کشورهای منطقه نیز به ارمغان میآورد.
تنها چیزی که این روند نیاز دارد، زمان است. اگر این موضوع را فقط به ایران محدود کنیم، میتوان آن را با جنبش مقاومت اسلامی (حماس) مقایسه کرد. وقتی گذرگاهها بسته شد، محاصره شدت گرفت، تخریب و مرگ فراگیر شد و حامیان غایب بودند، روح خلاق بیدار شد، سلاح خود را ساخت و به عنوان یک خار در گلوی غرب و رژیم صهیونیستی باقی ماند.
درست است که حماس زمین را آزاد نکرد، اما تسلیم نشد، نابود نشد و با وجود کمبود نیرو و تجهیزات، همچنان رژیم را خسته و متحمل خسارت میکند و منقرض نشده است. ایران نیز چنین است و منقرض نخواهد شد. اما رژیم صهیونیستی، به عنوان موجودیتی مصنوعی، با اولین حمله هوایی، گذرگاهها را برای جلوگیری از مهاجرت ساکنان بست. زمان به هزینههای مادی و تمدنی فرصت جهش میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید