کد خبر: 753169
|
۱۴۰۴/۰۹/۳۰ ۱۱:۳۴:۳۲
| |

علی ربیعی: یلدا فقط یک جشن فصلی نیست؛ نماد پایداری اجتماعی است

علی ربیعی نوشت: شب یلدا، در حافظه تاریخی ایرانیان، صرفاً یک مناسبت آیینی یا یک جشن فصلی نیست؛ بلکه نماد پایداری اجتماعی و ترجمان فرهنگی امید در مواجهه با تاریکی‌های ممتد است.

علی ربیعی: یلدا فقط یک جشن فصلی نیست؛ نماد پایداری اجتماعی است
کد خبر: 753169
|
۱۴۰۴/۰۹/۳۰ ۱۱:۳۴:۳۲

علی ربیهی در یادداشتی با عنوان «یلدا؛ سرمایه فرهنگی امید در جامعه‌ای خسته» در روزنامه اعتماد نوشت: شب یلدا، در حافظه تاریخی ایرانیان، صرفاً یک مناسبت آیینی یا یک جشن فصلی نیست؛ بلکه نماد پایداری اجتماعی و ترجمان فرهنگی امید در مواجهه با تاریکی‌های ممتد است.  در منطق تمدنی ایران، یلدا یادآور این گزاره بنیادین است که حتی در طولانی‌ترین شب‌ها نیز می‌توان به طلوع ایمان داشت؛ ایمانی که نه در انتظار منفعلانه، بلکه در کنش جمعی، همدلی و باهم‌بودن معنا پیدا می‌کند. ایرانیان در طول تاریخ، بارها با شب‌های طولانی‌تری از یلدا مواجه شده‌اند؛ شب‌هایی آمیخته با قحطی، جنگ، ناامنی، تحریم و بحران‌های اجتماعی. با این حال، آنچه امکان عبور از این دوره‌ها را فراهم کرده، نه صرفاً منابع مادی، بلکه برخورداری از سرمایه‌ای فرهنگی بوده است که امید را بازتولید و پیوندهای اجتماعی را حفظ کرده است.  یلدا، یکی از نمادهای برجسته این سرمایه فرهنگی است. در این چارچوب، برف و باران در فرهنگ ایرانی صرفاً پدیده‌های طبیعی نیستند؛ برف، نشانه انسداد و توقف تلقی نمی‌شود، بلکه وعده زایش و پالایش است و باران، حتی اگر سرد و سنگین باشد، پیام‌آور تداوم زندگی است. جامعه ایرانی نیز بارها با چنین منطق فرهنگی‌ای، خود را از دل بحران‌ها بازسازی کرده است. یلدا در جوهره خود، تمرین «باهم‌بودن» است؛ تمرینی که در شرایط امروز، بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم. جامعه‌ای که با افزایش شکاف‌های اجتماعی، فرسایش اعتماد عمومی و کاهش شادی جمعی مواجه است، بدون بازسازی پیوندهای انسانی و تقویت همدلی، قادر به عبور ایمن از بحران‌ها نخواهد بود. آیین‌هایی چون یلدا، اگر به‌درستی فهم و پاس داشته شوند، می‌توانند نقش ترمیم‌کننده در این فرآیند ایفا کنند. با این حال، تقلیل یلدا به یک آیین مناسبت تقویمی، نادیده‌گرفتن کارکرد اجتماعی آن است.  یلدا تنها کنار سفره‌ها معنا نمی‌یابد؛ یلدا آنجاست که کودکی در حاشیه شهر، در اتاقی سرد، چشم‌انتظار دستی گرم است؛ آنجاست که مادری در سکوت، فقدان‌ها را تاب می‌آورد.

 و آنجاست که انسان‌هایی، بی‌پناه‌تر از سرما، از دایره دیده‌شدن اجتماعی خارج شده‌اند. 

حذف این واقعیت‌ها، به معنای تهی‌سازی یلدا از معنای اخلاقی و اجتماعی آن است. اگر شادی، صرفاً تجربه‌ای فردی باقی بماند و قابلیت تقسیم نداشته باشد، به سرعت فرسوده می‌شود. امید نیز، اگر به بخشی از جامعه محدود شود، پایدار نخواهد ماند. یلدا، ما را به این درک می‌رساند که شادی اصیل، شادی قابل تسری است و امید ماندگار، امیدی است که همه را در بر بگیرد. در این شب بلند، اندیشیدن به فردای روشن‌تر، نه یک آرزو، بلکه ضرورتی اجتماعی است؛ فردایی که با طولانی‌تر شدن روزها، نماد امکان گشایش، بازسازی اعتماد و ترمیم پیوندهای انسانی است.  جامعه‌ای که خود را باور کند، می‌تواند از دل دشواری‌ها عبور کند، مشروط بر آنکه همدلی و مسوولیت اجتماعی را به حاشیه نراند.

یلدا می‌گذرد، اما آنچه باید باقی بماند، امید به آینده، همدلی اجتماعی و احساس مسوولیت متقابل ما نسبت به یکدیگر است. اینها همان عناصری هستند که می‌توانند گذر از شب‌های سرد را به صبحی روشن برای ایران و همه فرزندانش ممکن سازند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها