کد خبر: 711564
|
۱۴۰۴/۰۲/۱۵ ۰۸:۵۳:۳۱
| |

مارکو روبیو می‌تواند با توافق ایران و آمریکا ادامه‌‌دهنده راه هنری کسینجر باشد؟

علی آهنگر نوشت: اگر روبیو از تجربه‌های نه چندان خوشایند صد روز نخست وزارتش در اوکراین، اروپا، غزه، کانادا و دیگر نقاط درس بگیرد، شاید به این حقیقت برسد که واقع‌گرایی سیاسی، راهی موثرتر از ایدئولوژی‌گرایی نومحافظه‌کارانه است. همان‌گونه که هنری کسینجر با سفر مخفیانه به پکن در دهه ۱۹۷۰، افتخار گشایش راه صلح با چین را برای همیشه در تاریخ امریکا به نام خود ثبت کرد، او نیز می‌تواند با گفت‌وگویی برمبنای واقعیت‌ها با ایران، تجربه‌ای موفق و ماندگار از خود در سال ۲۰۲۵ برجا بگذارد.

مارکو روبیو می‌تواند با توافق ایران و آمریکا ادامه‌‌دهنده راه هنری کسینجر باشد؟
کد خبر: 711564
|
۱۴۰۴/۰۲/۱۵ ۰۸:۵۳:۳۱

علی آهنگر در یادداشتی با عنوان «مارکو روبیو وزیر خارجه‌ای در مسوولیت کسینجر؟» در روزنامه اعتماد نوشت: مارکو روبیو، سیاستمدار کوبایی‌تبار امریکایی اکنون به جایگاهی رسیده که تنها یک چهره در تاریخ ایالات‌متحده پیش از او تجربه‌اش کرده بود: تصدی همزمان وزارت خارجه و مشاور امنیت ملی. این جایگاه پیش‌تر تنها دراختیار هنری کسینجر، فیلسوف-دیپلمات قرن بیستم قرار داشت. اما آیا روبیو می‌تواند ادامه‌دهنده راه هنری کسینجر باشد؟

کسینجر با نگاه واقع‌گرایانه‌اش به سیاست خارجی، قرن بیستم را به آوازه بلند خود پیوند داد. او استاد دانشگاه، نظریه‌پرداز واقع‌گرایی سیاسی، طرفدار دیپلماسی پشت‌پرده و سازش‌های راهبردی در جهت منافع ملی امریکا با رقیبان بود. برخلاف او، مارکو روبیو چهره‌ای نومحافظه‌کار است: سناتوری جمهوری‌خواه با باور به مقابله تهاجمی با رقیبان ژئوپلیتیک، کسی که سیاست را از درهای بسته به صحنه‌های رسانه‌ای می‌آورد؛ دیپلماسی را نه با دیپلمات‌ها، بلکه با مجریان تلویزیونی پیش می‌برد. نومحافظه‌کاران به جنگ باور دارند نه به صلح، به قدرت نظامی عقیده‌ دارند نه به گفت‌وگو؛ امریکا را نه یک کشور بلکه « یک ماموریت تاریخی» برای رهبری اخلاقی و سیاسی جهان می‌دانند.

دفاع بی‌چون‌ و چرای آنان از امنیت اسراییل و بی‌اعتمادی‌شان به نهادهای بین‌المللی، همچون شاخصه‌ای فکری در جریان‌شان تکرار می‌شود. دیک چنی و دونالد رامسفلد در دهه ۲۰۰۰ و اکنون مارکو روبیو و تام کاتن از چهره‌های شاخص این جریان‌اند. در گفت‌وگو یا بهتر بگوییم در مذاکره اخیر تلویزیونی‌اش با شبکه فاکس‌نیوز، روبیو فهرستی بلندبالا از آرزوهای خود درباره ایران را بیان کرد تا جایی که حتی هنجارهای پذیرفته ‌شده بین‌المللی مانند مقررات پیمان ان‌پی‌تی و واقعیت‌های جاری جهانی را نادیده گرفت. او منکر حق غنی‌سازی صلح‌آمیز شد؛ حقی که طبق همین پیمان، به کشورهای عضو ازجمله ایران اعطا شده است. کشورهایی چون کانادا، برزیل، آرژانتین، هلند، آلمان، ژاپن و کره‌جنوبی نیز بدون برنامه تسلیحاتی، از این حق برخوردارند. او با نادیده گرفتن این کشورها، اظهار داشت که ایران تنها کشوری در جهان است که بدون برنامه تسلیحاتی به غنی‌سازی اورانیوم می‌پردازد!

نخستین واکنش رسمی ایران به این اظهارات از سوی دکتر عباس عراقچی، دیپلمات متین و کارآزموده کشورمان، در شبکه اجتماعی ایکس منتشر شد. عراقچی با اشاره‌ای آرام اما کوبنده پاسخ داد: «  من عادت ندارم عناصر کلیدی گفت‌وگوها را در برابر دوربین‌های تلویزیون آشکار کنم»  اما برای روبیو روشن کرد که هم مقررات ان‌پی‌تی و هم تجربه جهانی، گواه حق ایران در این صنعت است.

با همه این مواضع نومحافظه‌کارانه، مارکو روبیو دریافته است که امریکا در موقعیتی نیست که آتش جنگی تازه در خاورمیانه برافروزد. رکود اقتصادی، حتی در نبود جنگ، آینده‌ای قطعی برای ایالات‌متحده است. چنان‌که دونالد ترامپ نیز در بیانیه‌ای توییتری، هر چند با نگاه کوتاه‌مدت، این واقعیت را تایید کرده است. نشستن بر جایگاه سترگ هنری کسینجر، نه با تکیه بر موشک بلکه با خودکار ممکن است. اگر روبیو از تجربه‌های نه چندان خوشایند صد روز نخست وزارتش در اوکراین، اروپا، غزه، کانادا و دیگر نقاط درس بگیرد، شاید به این حقیقت برسد که واقع‌گرایی سیاسی، راهی موثرتر از ایدئولوژی‌گرایی نومحافظه‌کارانه است. همان‌گونه که هنری کسینجر با سفر مخفیانه به پکن در دهه ۱۹۷۰، افتخار گشایش راه صلح با چین را برای همیشه در تاریخ امریکا به نام خود ثبت کرد، او نیز می‌تواند با گفت‌وگویی برمبنای واقعیت‌ها با ایران، تجربه‌ای موفق و ماندگار از خود در سال ۲۰۲۵ برجا بگذارد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها