کد خبر: 696443
|
۱۴۰۳/۱۱/۰۵ ۱۷:۰۲:۰۰
| |

مهمترین درس انتخابات 2024 برای تحلیل انتخابات آمریکا

در روزهای منتهی به انتخابات 2024 آمریکا، داده‌های تجربی درباره آن بسیار مبهم بودند. هیچ‌کس قادر نبود با بررسی داده‌های تجربی، با اطمینان زیادی بگوید که شانس پیروزی ترامپ بیشتر است یا کامالا هریس. نظرسنجی‌‌ها بسیار نزدیک بودند و خطای عادی آن‌ها می‌توانست به‌معنای پیروزی هریک از دو نامزد باشد.

مهمترین درس انتخابات 2024 برای تحلیل انتخابات آمریکا
کد خبر: 696443
|
۱۴۰۳/۱۱/۰۵ ۱۷:۰۲:۰۰

علی نظیف‌پور نوشت: در روزهای منتهی به انتخابات 2024 آمریکا، داده‌های تجربی درباره آن بسیار مبهم بودند. هیچ‌کس قادر نبود با بررسی داده‌های تجربی، با اطمینان زیادی بگوید که شانس پیروزی ترامپ بیشتر است یا کامالا هریس. نظرسنجی‌‌ها بسیار نزدیک بودند و خطای عادی آن‌ها می‌توانست به‌معنای پیروزی هریک از دو نامزد باشد. همچنین دلایل زیادی برای شک به دقیق بودن نظرسنجی‌ها وجود داشت (در ادامه به این مسئله بیشتر خواهم پرداخت) و دیگر شاخص‌ها نیز به نتیجه مشخصی اشاره نمی‌کردند و می‌شد به‌نفع هر کدام از نامزدها، یک استدلال کرد و برای آن استدلال مدارک تجربی‌ای را نیز فراهم کرد. در چنین فضایی از عدم اطمینان، بخش بزرگی از کارشناسان انتخابات آمریکا حاضر نشدند درباره نتیجه انتخابات 2024 پیش‌بینی مشخصی کنند و صرفاً به گفتن این گزاره بسنده کردند که «شانس دو نامزد برابر است و پیش‌بینی ممکن نیست». برخی از کارشناسان نیز پیش‌بینی کردند اما این پیش‌بینی با عدم اطمینان بسیار بالایی همراه بود. اغلب کارشناسان تأکید می‌کردند که این پیش‌بینی بیشتر حدس و حس شخصی است تا تحلیل علمی. مثلاً اسکات راسموسن یکی از این افراد بود که پیش‌بینی کرد ترامپ به‌دلیل نارضایتی مردم آمریکا از وضعیت اقتصادی پیروز خواهد شد یا نیت سیلور معتقد بود که نارضایتی مردم آمریکا از بایدن به‌میزانی شدید است که هرگز به کامالا هریس رأی نخواهند داد. اما نکته مهم این است که راسموسن و سیلور نیز تأکید کرده بودند که آمار نشان‌دهنده انتخاباتی برابر است و این فقط حدس و حس آن دو است.

من هم تحلیل مشابهی در روزهای منتهی به انتخابات 2024 داشتم با این تفاوت که حس من به من می‌گفت که کامالا هریس پیروز خواهد شد. من در موارد متعددی این حس را بیان کردم، هم در یک اپیزود پادکست اتاق وضعیت (پادکست مشترک من و حسین هوشمند درباره سیاست داخلی آمریکا) و هم در برنامه آزاد که شب قبل از انتخابات در آن شرکت کردم. همان موقع نیز می‌دانستم که بیان این حس با ریسک زیادی همراه است. احتمال بسیار زیادی وجود داشت که این حس اشتباه از آب دربیاید و می‌دانستم که بخش بزرگی از مخاطبین متوجه مسائلی همچون اطمینان پایین و پیچیدگی‌ها و ظرایف علم احتمال نیستند و بنابراین پیش‌بینی من را هرچقدر هم با ضریب اطمینان پایین تنها در قالب یک دوگانه متصلب بین صحیح و خطا درک می‌کنند. من با بسیاری از متخصصین ایرانی و آمریکایی و اروپایی انتخابات آمریکا دوستی یا حداقل تماس شخصی دارم و می‌دانستم که اگرچه در فضای علنی گفته بودند که پیش‌بینی ممکن نیست اما به‌شکل خصوصی به من گفتند که معتقدند هریس (و در یک مورد ترامپ) شانس بیشتری دارد. این افراد نگران بودند که پیش‌بینی نادرست آنان را در چشم مخاطب – به‌خصوص مخاطب عام – بی‌اعتبار کند.

اما درنهایت ازنظر من تحلیل‌گر نباید از خطا ترس داشته باشد. خطا بخشی غیرقابل اجتناب از تحلیل در علوم انسانی است. هدف پیش‌بینی نباید این باشد که مانند یک رمال شنونده را تحت‌تأثیر قرار دهد تا برای پیش‌گویی‌های بعدی به او مراجعه کند. هدف پیش‌بینی باید این باشد که گزاره‌ای قابل آزمون ایجاد کند تا بعد آن آزمون بتواند ایرادهای روشی و پیش‌فرض‌های خطای تحلیل‌گر را روشن سازد تا او قادر باشد تحلیل خود را بهبود بخشد. این فرآیند هرگز متوقف نخواهد شد – درنهایت ذهن انسان از درک پیچیدگی‌های پدیده‌های اجتماعی ناتوان است و خود این پدیده‌ها نیز متغیر و سیال هستند و هرگز روش‌ها و پیش‌فرض‌های ما کاملاً صحیح نخواهند بود. اما این مسئله ایرادی ندارد – بخشی از لذت و نعمت تحلیل علمی در آن است که تحلیل‌گر هرگز از مرحله دانش‌آموزی و بهبود شخصی فراتر نخواهد رفت و بنابراین هرگز دچار انجماد ذهنی نیز نخواهد شد.

پس از انتخابات ریاست جمهوری 2020، من مقاله‌ای در روزنامه شرق نوشتم و در آن از برخی از کارشناسانی که آن انتخابات را به‌ اشتباه تحلیل کرده بودند انتقاد کردم. انتقادهای من بیشتر به اشتباه‌های بسیار ابتدایی و ساده‌ای برمی‌گشت که هیچ تحلیل‌گری نباید مرتکب آن‌ها می‌شد، در انتهای آن مقاله من چند درخواست مشخص از افرادی کردم که در آن مقاله هدف انتقاد من بودند: اولاً باید اشتباه خود را می‌پذیرفتند. (بعدها در بحث‌های توییتری با من، چندتن از این افراد تلاش کردند تاریخ را تحریف کنند و وانمود کنند که مرتکب اشتباه نشده‌اند). ثانیاً باید تحلیل‌های خود را بررسی می‌کردند و متوجه می‌شدند که چرا مرتکب این اشتباهات شده‌اند. ثالثاً باید آشکارا بگویند که از این پس برای عدم تکرار این اشتباهات، در روش و پیش‌فرض‌های خود چه اصلاحاتی را اعمال خواهند کرد. هدف من از نوشتن آن مقاله صرفاً ترویج فرهنگ پاسخ‌گویی آکادمیک بود.

هدف من از نوشتن این مقاله این است که همین انتظار را که از دیگران داشتم، خودم برآورده کنم. هدف من پاسخ‌گویی علمی و اصلاح است. اگرچه برای من آسان‌تر است که وانمود کنم که تحلیل من اشتباه نبوده است چون تأکید بسیار زیادی بر احتمال بسیار بالای پیروزی ترامپ داشتم، ولی واقعیت این است که درنهایت من موظفم از خودم بپرسم که چرا حس افرادی مانند راسموسن و سیلور صحیح بوده ولی حس من اشتباه بوده است. بنابراین در قدم اول خطای حس خودم را می‌پذیرم. در ادامه مقاله، به قدم‌های دوم و سوم خواهم رسید. خوشحالم که این‌بار هدف انتقاد من، خودم هستم و بنابراین در چهار سال آینده با مواردی مانند قطع روابط دوستانه، از دست دادن فرصت شغلی، و از دست دادن فرصت حضور در رسانه‌های رسمی و غیررسمی مواجه نخواهم شد، مواردی که همگی پیامدهای نوشتن آن مقاله در شرق در چهارسال پیش بودند.

قبل از شروع، شاید بخواهید بپرسید که چرا خواندن این مقاله برای شما ممکن است جالب باشد. درست است که من می‌توانم همین بررسی فکری را در خلوت و در فضای جمجمه خودم انجام دهم، ولی معتقدم که برای شما به‌عنوان مخاطب همراه شدن در این سفر ذهنی شاید جذاب و مفید باشد چون ممکن است اولاً درک شما را از انتخابات آمریکا تعمیق کند و ثانیاً از منظر روش‌شناسی تحلیل آموزنده باشد. بنابراین امیدوارم تا پایان مقاله همراه من بمانید.

بخش اول) مباحثه بزرگ انتخابات 2024

اولین نکته‌ای که باید درباره انتخابات 2024 بدانید این است که این انتخابات به‌مدت حداقل دو سال موضوع یک مباحثه و اختلاف‌نظر بزرگ و جدی بین کارشناسان انتخابات آمریکا بود. دلیل این اختلاف‌نظر این بود که شاخص‌های موجود، داستان‌های متفاوتی تعریف می‌کردند.

اتفاقی که باعث شد این مباحثه آغاز شود، انتخابات کنگره سال 2022 بود. تا قبل از آن شاخص‌های سنتی‌ای که ما از سیاست داخلی آمریکا می‌شناختیم همه با هم هماهنگ بودند. در سال 2021 دموکرات‌ها در انتخابات فرمانداری ویرجینیا شکست خوردند و در انتخابات فرمانداری نیوجرسی نیز بسیار کمتر از انتظار رأی آوردند. همه چیز حاکی از این بود که طبیعت سیاسی آمریکا که ماهیتی چرخشی دارد، مثل معمول به کار خود ادامه می‌دهد و مردم درحال روی‌گردانی از حزب حاکم هستند. همه منتظر بودند که دموکرات‌ها در انتخابات کنگره 2022 شکست سهمگینی را تجربه کنند. همه می‌دانستند که بایدن ممکن است برای انتخاب مجدد راه سختی پیش‌رو داشته باشد چون محبوبیت او پس از تشدید مجدد بیماری کووید19 رو به کاهش گذاشته بود و رأی‌دهندگان از سن بالای او نگران بودند و باور نمی‌کردند که اقتصاد آمریکا رو به بهبود است. در آن زمان بسیاری هنوز گمان می‌کردند که ران دسنتیس نامزد ریاست جمهوری حزب جمهوری‌خواه خواهد بود، مردی که برخی از مشکلات ترامپ را نداشت.

اما دیوان عالی آمریکا در حکمی آزادی فدرال سقط جنین را لغو کرد و با این کار، زلزله‌ای سیاسی در تاریخ آمریکا ایجاد کرد. پس‌لرزه‌های این تصمیم به انتخابات کنگره رسید و نتیجه‌ای شگفتی‌آور را رقم زد: دموکرات‌ها در انتخابات سنا پیروز شدند و در انتخابات مجلس نمایندگان نیز جمهوری‌خواهان اکثریتی بسیار شکننده را کسب کردند. همه ناظرین این انتخابات را شکستی مفتضحانه برای جمهوری‌خواهان دانستند.

این انتخابات تأثیر زیادی بر تاریخ داشت. اولاً ممکن بود اگر نتیجه انتخابات 2022 طبق انتظار یک شکست سهمگین برای دموکرات‌ها بود، بایدن از تلاش برای حضور در دور دوم منصرف می‌شد و اجازه می‌داد که انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها مسیر عادی خودش را طی کند. در آن زمان ممکن بود که کامالا هریس هم که در پایین‌ترین میزان محبوبیت خود قرار داشت در این انتخابات مقدماتی پیروز نشود و یکی از چندین چهره‌ای که با انتخابات سال 2022 به ستاره‌های ملی حزب دموکرات تبدیل شده بودند (مثلاً گرچن ویتمر فرماندار میشیگان یا جاش شپیرو فرماندار پنسیلوانیا) نامزدی حزب را کسب کنند. اما واقعیت این بود که انتخابات 2022 بایدن و مشاورینش را متقاعد کرده بود که او شانسی جدی برای پیروزی در انتخابات 2024 دارد.

بایدن و مشاورینش تنها کسانی نبودند که چنین اعتقادی داشتند. این انتخابات بسیاری از ناظرین را به همین نتیجه رساند (ازجمله من را). درحالی‌که نظرسنجی‌ها همچنان ترامپ (و دیگر نامزدهای جمهوری‌خواه را) تاحدی نسبت به بایدن پیشتاز نشان می‌دادند، ما استدلال می‌کردیم که فضای ملی سیاست آمریکا در سال 2024 نسبت به سال 2022 بهتر خواهد شد. دموکرات‌ها درسال 2022 به‌رغم بسیاری از مشکلات اساسی نتیجه بسیار قابل قبولی کسب کرده بودند: ما استدلال می‌کردیم که در سال 2022 شاهد ریزش شدید مشارکت دموکرات‌ها بودیم، بایدن محبوبیت بسیار پایینی داشت، و تورم بسیار بالا بود. به‌رغم همه این مشکلات دموکرات‌ها بسیار بهتر از انتظار عمل کردند و مشخصاً نامزدهای ترامپیستی که با حمایت از ترامپ بالا آمده بودند بسیار بد عمل کردند. قشر مستقل در سال 2022 به ترامپیسم یک نه محکم گفتند. این مسئله به‌خصوص در ایالت‌هایی مثل پنسیلوانیا، میشیگان، و جورجیا مشهود بود که در آن‌ها دموکرات‌ها نتایجی بسیار فراتر از انتظار کسب کردند و درنهایت همین ایالت‌ها نیز در انتخابات ریاست جمهوری اهمیت داشتند. از نظر ما معلوم بود که مردم آمریکا هرچقدر هم از بایدن ناراضی باشند نگاهی منفی‌تر به ترامپ دارند و به مسائلی مانند سقط جنین و نگرانی از سلامت دموکراسی آمریکایی اولویت می‌دهند. علاوه بر این ما مطمئن بودیم که وضعیت اقتصاد در سال 2024 قطعاً بهتر از سال 2022 خواهد شد (که همین اتفاق نیز افتاد). استدلال ما به‌طور خلاصه این بود که اگر با شرایط ساختاری بدتر در انتخابات 2022 دموکرات‌ها نتیجه مطلوبی به‌دست آوردند، با شرایط بهتر در سال 2024 نباید شکست می‌خوردند. بنابراین وقتی نظرسنجی‌ها بایدن را عقب‌تر از ترامپ نشان می‌دادند، ما حدس می‌زدیم که احتمالاً یا غیردقیق هستند یا با نزدیک‌تر شدن به انتخابات تغییر خواهند کرد و بایدن جلو خواهد افتاد.

اما دربرابر این استدلال یک استدلال دیگر قرار داشت و آن استدلال نیت کون بود. کون رئیس شرکت نظرسنجی سی‌ینا کالج است که همواره با سفارش روزنامه نیویورک تایمز کار می‌کند. کون یک ستون‌نویس روزنامه نیویورک تایمز نیز هست. سی‌ینا کالج یکی از معتبرترین و بهترین شرکت‌های نظرسنجی جهان است (و اکنون با سقوط شرکت سلزر، احتمالاً بهترین شرکت و شماره یک جهان). سی‌ینا کالج ترامپ را در انتخابات پیشتاز نشان می‌داد. کون معتقد بود که نظرسنجی‌های شرکت او دقیق هستند و برای این مسئله استدلال جالبی را مطرح می‌کرد. او معتقد بود که حامیان اصلی ترامپ رأی‌دهندگانی هستند که تمایل اندکی به مشارکت در انتخابات دارند و اخبار را نیز از نزدیک دنبال نمی‌کنند. این افراد تنها در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت می‌کنند و به ترامپ رأی می‌دهند، اما به‌علت سواد و مشارکت پایین سیاسی به انتخابات کنگره یا فرمانداری اهمیت نمی‌دهند. همچنین بخش بزرگی از این افراد سیاه‌پوست و لاتین‌تبار هستند و این مسئله نشان می‌دهد که چرا در نظرسنجی‌ها ترامپ به‌شکلی غیرعادی در این قشرها پیشتاز است. بنابراین شانس ترامپ برای پیروزی بیشتر است.

برای من در آن زمان استدلال کون قانع‌کننده نبود. من معتقد بودم که کون درواقع این فرض را بدیهی پنداشته است که نظرسنجی‌های شرکت او صحیح هستند و حاضر نیست احتمال نادقیق بودن آن‌ها را بپذیرد و بنابراین به‌دنبال استدلالی گشته تا داده‌های خودش را صحیح جلوه بدهد. این اختلاف‌نظر تا روز انتخابات 2024 حل نشد: تا آن روز در نظرسنجی‌ها ترامپ یا جلوتر بود یا بعد از انصراف بایدن با اختلافی تقریباً برابر عقب بود ولی دیگر شاخص‌های تجربی که به‌شکل تاریخی پیش‌بینی انتخابات آمریکا را ممکن می‌کردند (مثلاً انتخابات‌های ویژه و پیش‌ازموعد) همه برای دموکرات‌ها مطلوب بودند. تا روز انتخابات می‌شد این تضاد را دو جور توضیح داد: یا نظرسنجی‌ها مانند سال 2022 در ایالت‌های رقابتی دموکرات‌ها را دست‌کم گرفته‌اند یا این شاخص‌ها رأی‌دهندگانی را درنظر نمی‌گیرند که تمایل پایین به مشارکت دارند.

در روزهای منتهی به انتخابات، این بحث شکل جدیدی به خودش گرفت چون برای هر کارشناسی معلوم بود که شرکت‌های نظرسنجی دست به هردینگ زده‌اند. هردینگ یک تاکتیک است که ممکن است به دقیق نبودن نظرسنجی‌ها منجر شود. هردینگ ازنظر لغوی به‌معنای جمع کردن گوسفندها در یک نقطه توسط چوپان است. هردینگ هنگامی رخ می‌دهد که یک شرکت نظرسنجی به نتیجه‌ای دست پیدا می‌کند که از میانگین نظرسنجی‌ها دور است و آن نظرسنجی را منتشر نمی‌کند چون نگران است که با انتشار نتیجه‌ نادقیق، در رتبه‌بندی‌ها پایین بیاید و وجهه‌اش مخدوش شود. اما این امر ممکن است به نادقیق‌شدن نظرسنجی‌ها منجر شود چون شرکت‌های نظرسنجی مختلف از نتایج غیرعلنی همدیگر آگاهی ندارند. اگر شرکت‌های الف، ب، و جیم هرسه نظرسنجی خود را منتشر کنند، میانگین نیز تغییر می‌کند ولی اگر هرسه از انتشار خودداری کنند، میانگین تغییر نمی‌کند در صورتی که باید تغییر می‌کرد. این امر واضح بود که این شرکت‌ها دست به هردینگ زده‌اند چون در روزهای منتهی به انتخابات، علاوه بر حجم کمتر نظرسنجی‌های منتشرشده در مقایسه با 2016 و 2020، نزدیک بودن بیش‌ازحد نظرسنجی‌ها نشانی از هردینگ بود. تقریباً تمام نظرسنجی‌ها انتخابات را برابر و اختلاف دو نامزد را در ایالت‌های رقابتی کمتر از یک درصد نشان می‌دادند. باتوجه به دشواری‌های ذاتی نمونه‌گیری آماری، این مسئله غیرممکن است. اگر نتیجه واقعی انتخابات این باشد که ترامپ یک و نیم درصد جلوتر است، پس نظرسنجی‌هایی باید او را 5 درصد پیشتاز و نظرسنجی‌هایی هریس را مثلاً 3 درصد پیشتاز نشان بدهند. اما عدم وجود تنوع در نظرسنجی‌ها نشانه هردینگ است. در آن زمان نیت سیلور محاسبه کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که احتمال این‌که نظرسنجی‌ها بدون هردینگ این‌قدر نزدیک باشند یک در نه تریلیون و نیم است.

با کنار گذاشتن نظرسنجی‌ها از تحلیل باتوجه به هردینگ، واقعیت این بود که شاخص‌های تجربی همچنان داستان مبهمی می‌گفتند. شاخص‌های تاریخی به سود هریس بودند ولی شاخص‌هایی نیز به سود ترامپ بودند. استدلال‌های مختلفی درباره احتمال پیروزی ترامپ مطرح می‌شد: (1) ترامپ در نظرسنجی‌ها محبوب‌تر از همیشه بود. اگر ترامپ با محبوبیت بسیار پایین در سال 2016 پیروز شده بود و در سال 2020 تا یک قدمی پیروزی رسیده بود، چرا با محبوبیت بیشتر مرز پیروزی را رد نکند؟ (2) اگرچه تورم در آمریکا کنترل شده بود ولی مردم آمریکا این واقعیت را باور نمی‌کردند و تورم جهانی باعث شده بود که شاهد موجی جهانی علیه دولت‌های مستقر باشیم که باعث شده بود از بریتانیا تا هند تا فرانسه تا ژاپن تا آفریقای جنوبی دولت‌های مستقر در انتخابات یا شکست بخورند یا نتیجه‌ای کمتر از انتظار کسب کنند. طبق این استدلال، این موج به آمریکا هم باید می‌رسید (البته این نکته مهم است که هیچ‌یک از تحلیل‌گرانی که معتقد بودند احتمال پیروزی هریس بیشتر است این موضوع را رد نمی‌کردند بلکه معتقد بودند که هریس قادر است بر این موج باتوجه به عوامل دیگر فائق بیاید).

من در روزهای منتهی به انتخابات این دو استدلال اخیر را نمی‌توانستم با اطمینان رد کنم. برخلاف سال 2020 که هرکس که می‌گفت احتمال پیروزی ترامپ بیشتر از بایدن است فردی ناآگاه بود که همه شاخص‌های تجربی را نادیده گرفته بود و در اکثر موارد با ابتدایی‌ترین اصول سیاست داخلی آمریکا نیز ناآشنا بود، این‌بار افرادی که شانس ترامپ را بیشتر می‌دانستند استدلال‌های محکمی داشتند. بنابراین من مجبور بودم بین استدلال‌های محکم رقیب یکی را انتخاب کنم.

هنگامی که روز انتخابات رسید، معلوم شد که کون و همفکران او (دیوید واسرمن یک نمونه بسیار شاخص دیگر است) حق داشتند. ترامپ پیروز شد، و نه‌تنها پیروز شد، بلکه قطعاً باتوجه به نوع آرایش جغرافیایی انتخابات پیروزی خود را به کسانی مدیون بود که معمولاً در انتخابات شرکت نمی‌کنند اما در سال 2024 فقط در انتخابات ریاست جمهوری مشارکت کردند و فقط هم به ترامپ رأی دادند. در ایالت‌های رقابتی، حزب جمهوری‌خواه جز در پنسیلوانیا نتیجه بدی به‌دست آورد. اگر هریس به‌اندازه دیگر نامزدهای حزب دموکرات در انتخابات سنا یا مجلس نمایندگان یا فرمانداری رأی می‌آورد، با 284 رأی الکتورال پیروز می‌شد، و این امر جای شکی باقی نمی‌گذاشت که ترامپ پیروزی خود را به افرادی مدیون است که تنها در انتخابات ریاست جمهوری رأی داده‌اند و بقیه برگه خود را خالی گذاشته‌اند. نتیجه انتخابات حقانیت نیت کون را نشان داد.

بخش دوم) مسائلی که من درباره آن‌ها اشتباه نکردم

پیش از این‌که به این موضوع بپردازم که چرا من و دیگر افراد همفکر استدلال اشتباه را پذیرفتیم، باید این را ذکر کنم که همه پیش‌فرض‌های من درباره انتخابات 2024 نادرست نبودند. اولاً من پشیمان نیستم که در روزهای منتهی به انتخابات نظرسنجی‌ها را شاخصی بی‌فایده دانستم که باید از تحلیل حذف‌شان کرد. شکی نیست که نظرسنجی‌ها هردینگ کرده بودند. اگر ما صرفاً به نتیجه انتخابات نگاه کنیم باید سال 2024 را سال خوبی برای نظرسنجی‌ها دانست چون خطای نظرسنجی‌ها در حاشیه خطای نظرسنجی‌ها قرار داشته، ولی واقعیت این است که شرکت‌های نظرسنجی روی این مسئله قمار کرده بودند که انتخابات نزدیک باشد و روی نتیجه بسیار نزدیک هردینگ کرده بودند. تنها درصورتی که هریس یا ترامپ به پیروزی بسیار قاطع با اختلاف زیاد دست می‌یافتند این قمار شکست می‌خورد، و فکر نکنم که هیچ کس که با سیاست آمریکا آشنا باشد از این موضوع تعجب کند که این احتمال که انتخابات نزدیک باشد بسیار بیشتر از یک انتخابات با اختلاف زیاد بود. شرکت‌های نظرسنجی با کاهش رتبه خود مواجه نخواهند شد و وجهه‌شان آسیب نخواهد دید ولی هرکس که با انتخابات آمریکا آشنایی کافی دارد می‌داند این دستاورد از مسیری شرافتمندانه و صادقانه به‌دست نیامده است.

همچنین باید به این نکته اشاره کرد که اگرچه کون درنهایت بهترین درک را از انتخابات 2024 داشت ولی تحلیل او نیز بدون اشکال نبوده است. کون درباره رأی سیاه‌پوستان و لاتین‌تباران اشتباه کرده بود. رأی سیاه‌پوستان در سال 2024 تفاوت معناداری به سود ترامپ نداشت و اگرچه رأی ترامپ بین لاتین‌تباران افزایش داشت، این افزایش در ادامه روندهای قبلی است و به میزانی بود که همه پیش‌بینی می‌کردند و کمتر از میزانی که کون پیش‌بینی می‌کرد. درنهایت نظرسنجی‌های سی‌ینا کالج (که قطعاً هرگز هردینگ هم نمی‌کند) دقیق بودند ولی روایت آن‌ها از افزایش معنادار رأی ترامپ در میان اقلیت‌های نژادی صحیح نبود، و همین مسئله باعث شده بود که بسیاری به دقت نظرسنجی‌های آن شک کنند. البته برخی از مدافعین کون به این موضوع اشاره می‌کردند که اصولاً در نظرسنجی‌ها نباید به آرایش جمعیتی نمونه‌ها دقت زیادی کرد و باید تنها به نتیجه کلی دقت کرد و این حرف صحیح بود چون معمولاً عدم دقت در گروه‌های جمعیتی مختلف همدیگر را خنثی می‌کنند (مثلاً اگر یک نظرسنجی حمایت از ترامپ را بین سیاه‌پوستان بیش‌از حد نشان می‌دهد همان نظرسنجی حمایت از هریس را نیز بین سفیدپوستان بیش‌ازحد نشان خواهد داد؛ بنابراین رقم نهایی دقیق است). این استدلال صحیحی بود (این که چرا نظرسنجی‌ها این‌گونه کار می‌کنند توضیحی بسیار فنی و جزئی دارد که مطمئن هستم شما حوصله خواندن آن را ندارید) ولی نکته مهم این است که خود کون با این دفاع موافق نبود و در مقاله‌های متعددی با تأکید می‌گفت که این جمعیتی که تمایل کمتری به مشارکت دارند عمدتاً سیاه‌پوست، لاتین‌تبار، و جوان هستند. درنهایت اما این جمعیت عمدتاً مردان سفیدپوست میان‌سال بودند، اگرچه ترامپ بین مردان سفیدپوست جوان نیز رأی خود را به‌شکل چشم‌گیری افزایش داد. (اصرار عجیب کون بر این موضوع شاید بسیاری افراد ازجمله من را در یک موقعیت لج ذهنی با او قرار داد، تاجایی که شاید ما نکات قوت استدلال او را به علت این مسئله نادیده گرفتیم. بنابراین شاید یکی از درس‌های فرعی‌ای که می‌توان یاد گرفت این است که اگر یک جنبه فرعی استدلال یک فرد ضعیف است نباید کل استدلال او را رد کرد اگر استدلال کلی برپایه این اشتباه فرعی نیست، هرچقدر هم که از او لج‌تان درآمده باشد).

بخش سوم) چرا من اشتباه کردم

حس من مبنی بر احتمال بیشتر پیروزی هریس بر چندین شاخص استوار بود، ولی همان‌طور که گفتم من درنهایت باید بین شاخص‌هایی که برخی به‌سود ترامپ و برخی به‌سود هریس بودند یک دسته را انتخاب می‌کردم، و دلیل اشتباه من یک پیش‌فرض بود: این پیش‌فرض که روندها به‌ همان شکلی که قبلاً مشاهده کرده‌ایم ادامه خواهند یافت. این‌که می‌توان خط روی نمودار را ادامه داد و نقطه بعدی آن را پیش‌بینی کرد. این پیش‌فرض ریشه در ابتدایی‌ترین مکانیک‌های فرآوری اطلاعات در مغز انسان دارد ولی ممکن است منجر به خطا هم بشود. انتخابات 2024 نیز انتخاباتی بود که در آن بسیاری از روندهای سیاست آمریکا شکسته شدند و بسیاری از شاخص‌های قابل اتکای قبلی پیش‌بینی‌پذیری خود را از دست دادند. بگذارید این شاخص‌ها را با هم مرور کنیم:

انتخابات‌های مقدماتی و پیش‌ازموعد معمولاً شاخصی بسیار آموزنده برای درک فضای سیاسی آمریکا هستند و دموکرات‌ها از سال 2022 تا 2024 نتیجه‌های بهتر از حد انتظار کسب می‌کردند. ولی در انتخابات ریاست جمهوری 2024، افرادی که تمایل زیادی به مشارکت ندارند باعث شدند که این انتخابات‌ها برای انتخابات ریاست‌ جمهوری پیش‌بینی پذیری زیادی نداشته باشند. البته همچنان عملکرد بهتر دموکرات‌ها در دیگر انتخابات‌ها با این شاخص هماهنگ بود.

انتخابات مقدماتی در ایالت واشنگتن همواره یکی از پیش‌بینی‌پذیرترین انتخابات‌ها در آمریکا بود، چون یک انتخابات غیرحزبی بود که همیشه مشارکت بسیار زیادی داشت. این انتخابات تصویری مطلوب برای حزب دموکرات ترسیم می‌کرد. اما در سال 2024، برای اولین بار این شاخص خیلی نمایان‌گر نبود. واشنگتن درواقع یکی از تنها دو ایالتی بود که در سال 2024 نسبت به سال 2020 به چپ و نه به راست حرکت کردند.

نظرسنجی شرکت سلزر تا پیش از سال 2024 معتبرترین نظرسنجی جهان محسوب می‌شد که بهترین سابقه را بین شرکت‌های نظرسنجی داشت. مشخصاً این نظرسنجی – که با روشی کاملاً متفاوت با دیگر شرکت‌ها کار می‌کرد – هنگامی بهترین نتایج خود را کسب کرده بود که با نتایج دیگر شرکت‌ها تضاد داشت. نظرسنجی این شرکت که هریس را 3 درصد در ایالت آیووا جلوتر نشان می‌داد نشانه بسیار مطلوبی برای هریس بود چون حتی اگر سلزر مرتکب بزرگ‌ترین خطای یک شرکت نظرسنجی معتبر شده بود و مثلاً 6 درصد اشتباه کرده بود باز پیشتازی 3 درصدی ترامپ به‌معنای پیروزی آسان هریس در ایالت‌های رقابتی مجاور بود. اما این نظرسنجی 21 درصد خطا داشت و این نشان داد پس از سال‌ها، روش منحصربه‌فرد سلزر دیگر جوابگو نیست. سلزر پس از این دیگر نظرسنجی نخواهد کرد.

معمولاً نظرسنجی‌هایی که تنها یک حوزه انتخاباتی را پوشش می‌دهند دقیق‌تر هستند چون نمونه‌گیری آماری دقیق از این حوزه‌ها آسان‌تر است. به همین دلیل معمولاً نظرسنجی‌های رقابت‌های مجلس نمایندگان دقیق‌تر هستند. معمولاً انتظار داریم که بین نتایج ریاست‌جمهوری و مجلس نمایندگان میزانی همسانی باشد. در سال‌های 2016 و 2020، اولین نشانه نادرست بودن نظرسنجی‌های ریاست جمهوری، نظرسنجی‌های مجلس نمایندگان بودند. در سال 2024 این نظرسنجی‌ها برای دموکرات‌ها مطلوب بودند و حاکی از پیشتازی هریس. اما برای شاید نخستین بار در تاریخ مدرن آمریکا، مجلس نمایندگان مسیر متفاوتی با ریاست جمهوری درپیش گرفت. اگرچه جمهوری‌خواهان توانستند اکثریت خود را حفظ کنند اما درمجموع یک کرسی ازدست دادند و اگر نتیجه مجلس نمایندگان در انتخابات ریاست جمهوری تکرار می‌شد، هریس در 6 ایالت از 7 ایالت رقابتی پیروز می‌شد و به کاخ سفید راه پیدا می‌کرد. درواقع تنها علت پیروزی جمهوری‌خواهان در مجلس نمایندگان جری‌مندرینگ (ترسیم حوزه‌های انتخاباتی به‌شکلی که به سود یک حزب باشد) است و متخصصین ترسیم نقشه انتخابات معتقدند که اگر همه ایالت‌ها نقشه برابر داشتند، دموکرات‌ها با 224 کرسی پیروز می‌شدند. واضح است که علت این تفاوت بین نقشه ریاست جمهوری و نقشه مجلس نمایندگان نیز حضور جمعیتی بوده است که تنها در انتخابات ریاست جمهوری مشارکت کردند.

کامالا هریس در نظرسنجی‌هایی که فقط محبوبیت یک نامزد را می‌سنجند از ترامپ محبوبیت بیشتری داشت. معمولاً نامزدی که محبوبیت بیشتری دارد پیروز می‌شود ولی این اتفاق در سال 2024 نیافتاد.

شاخص‌های کمپین‌های انتخاباتی برای هریس بهتر بودند. کامالا هریس حضور میدانی و بودجه انتخاباتی بیشتری از ترامپ داشت. دفاتر ستاد هریس در ایالت‌های رقابتی بسیار بیشتر بودند و ستاد هریس افراد داوطلب بسیار بیشتری را به‌کار گرفته بود و فعالیت بسیار بیشتری داشت. انتظار می‌رفت که این مسئله به او در ایالت‌های رقابتی کمک کند. این اتفاق البته رخ داد. درحالی‌که درسراسر آمریکا به‌طور میانگین حوزه‌ها 6 درصد به راست چرخش کرده بودند، در 7 ایالت سرنوست ساز این چرخش به‌طور میانگین 2 درصد و در سه ایالتی که برای پیروزی هریس کافی می‌بودند این چرخش تنها یک درصد و نیم بود، یعنی در مناطقی که هدف حضور میدانی ستاد هریس قرار گرفته بودند او موفق شده بود بین 4 و 5 درصد وضع خود را بهبود دهد ولی درنهایت این بهبود برای تغییر در نتیجه انتخابات کافی نبود.

درنهایت پشت همه این مسائل یک پیش‌فرض ساده نهفته است که همین پیش‌فرض ساده منجر به اشتباه در تحلیل شد: این‌که انتخابات 2024 انتخاباتی عادی و شبیه دیگر انتخابات‌های آمریکا خواهد بود. این‌که چون مشارکت افراد غیرسیاسی امری نامعمول است، دوباره رخ نخواهد داد (این افراد در انتخابات 2020 نیز مشارکتی غیرعادی داشتند و تاحدی عدم پیروزی قاطع بایدن در کالج الکتورال به‌رغم پیشتازی بسیار زیاد در آرای عمومی به همین دلیل بود). انتخابات 2024 اما از بسیاری جهات انتخاباتی غیرعادی بود. در انتخابات 2024 شاهد حرکت افراد سالمند به‌سوی دموکرات‌ها بودیم درحالی‌که همه گروه‌های سنی دیگر (در حدودی معنادار یا بی‌معنا) به‌سوی جمهوری‌خواهان حرکت کردند. در انتخابات 2024 شاهد این بودیم که در ایالت‌های لیبرال ریزش شدید رأی دموکرات‌ها رخ داد تاحدی که هریس در نیوجرسی تنها 5 درصد بیشتر از ترامپ رأی داشت اما در ایالت‌های رقابتی اصلاً اختلاف بین ترامپ و هریس زیاد نبود. برخی روندها از سال‌های پیش ادامه داشتند ولی برخی روندها نیز ادامه نداشتند.

پیش از ورود به بخش بعدی مبحث، من باید با یک سوال دیگر هم صادقانه روبرو شوم. آیا ممکن است که این پیش‌فرض اشتباه به این دلیل بوده که من قربانی سوگیری‌های ذهنی خودم شده بودم؟ من هرگز این را پنهان نکرده‌ام که یک لیبرال هستم و همواره امیدوارم که در همه انتخابات‌ها در آمریکا، حزب دموکرات پیروز شود. البته امیدوارم آن‌قدر در تحلیل ضعیف نباشم که اگر شاخص‌های تجربی نتیجه‌ای خلاف خواست من را نشان می‌دهند آن‌ها را نادیده بگیرم، ولی اگر شاخص‌ها مبهم هستند و دو داستان متفاوت می‌گویند چه؟ آیا ممکن است که در فضای مه‌آلود شاخص‌ها، من شاخص‌های مشخصی را انتخاب کرده بودم چون ترجیح می‌دادم و آرزو داشتم این شاخص‌ها صحیح باشند؟ و آیا این مسئله فقط در مورد من صحیح است؟ خیلی از تحلیل‌گرانی که حس می‌کردند شانس هریس بیشتر است – مثلاً آدام کارلسون – دموکرات بودند. اسکات راسموسن اگرچه ضدترامپ است ولی جمهوری‌خواه است و شاید همین موثر بوده باشد. کسی سوگیری جناحی نیت کون را نمی‌داند ولی درنهایت شاید سوگیری ذهنی او این بوده که امیدوار بوده است که نظرسنجی‌هایش دقیق باشند و این مسئله برایش از صرف نتیجه انتخابات مهم‌تر بوده است. شاید همین مسئله حتی به‌شکلی درباره خود من هم صادق باشد. من کارشناس یک پادکست درباره سیاست داخلی آمریکا به نام «اتاق وضعیت» هستم و شاید به‌شکلی ناخودآگاه نمی‌خواستم این را بپذیرم که پیش‌بینی صحیح نتیجه انتخابات 2024 ممکن نیست. مخاطبین پادکست من به‌شکلی مصرانه از من می‌خواستند که پیش‌بینی کنم و حدسم را بگویم. شاید من می‌دانستم که اگر در آخرین اپیزود پادکست پیش از انتخابات فقط بگویم «واقعاً نمی‌دانم ترامپ پیروز می‌شود یا هریس و هیچ‌کس دیگر هم نمی‌داند»، برنامه‌ام برای مخاطبین جذاب نبود. شاید نیاز به جذاب‌تر کردن پادکست من را به این سمت هول داد که موضع سفت‌تری بگیرم از آن چیزی که عقلم می‌گفت.

درباره این مسئله پاسخ روشنی نمی‌توان داد. من همه سعی‌ام را می‌کنم که مانع از تأثیرگذاری سوگیری‌های ذهنی روی تحلیلم شوم ولی اگر این سعی ناموفق باشد طبیعتاً خودم متوجه نخواهم شد چون تأثیر این سوگیری‌ها ناخودآگاه است. اما واقعیت این است که درنهایت هیچ تحلیل‌گری، هرچقدر هم تلاش کند، قادر نیست که تأثیر سوگیری‌های ناخودآگاه بر تحلیل خود را کاملاً مرتفع کند. در علوم طبیعی هم هرگز تأثیر سوگیری‌های ذهنی به صفر نمی‌رسد، چه برسد به علوم انسانی.

بخش چهارم) برای بهبود تحلیل چه باید کرد؟

اکنون که به پیش‌فرض اصلی اشتباهی پی بردیم که پشت بسیاری از تحلیل‌های نادرست، ازجمله تحلیل من، نهفته بود، باید این سوال را پرسید که برای اصلاح تحلیل چه باید کرد. البته در بسیاری از مواقع ممکن است که اصلاح لازم نباشد. در سال 2016، من هم مثل همه متخصصین انتخابات آمریکا معتقد بودم که شانس هیلاری کلینتون بیشتر از شانس ترامپ است و البته همزمان متوجه بودم که رسانه‌ها و افراد غیرمتخصص شانس ترامپ را بسیار دست‌کم می‌گیرند. این تحلیل کاملاً صحیح بود که شانس کلینتون در شب انتخابات 70 درصد و شانس ترامپ 30 درصد است. پیروزی ترامپ نشانی از ناصحیح بودن این تحلیل نبود بلکه نشانی از این واقعیت ساده بود که اگر 30 درصد احتمال داشته باشد که اتفاقی رخ دهد، این اتفاق در نزدیک به یک سوم موارد رخ خواهد داد. درواقع، چون همه شاخص‌های تجربی یک‌صدا و همسان به پیروزی کلینتون اشاره داشتند، اگر کسی در آن سال پیروزی ترامپ را پیش‌بینی کرده بود درواقع مرتکب تحلیل اشتباه شده بود و در نتیجه فقط خوش‌شانسی آورده بود. بنابراین پس از پیروزی ترامپ در سال 2016، من به این نتیجه رسیدم که روش‌ تحلیل من صحیح بوده و نیازی به اصلاح ندارد، و اگر هم کسی فکر می‌کند که چون ترامپ پیروز شده پس تحلیل او درست بوده، آن فرد آگاهی عمیقی از احتمال، آمار، و عدم اطمینان ندارد. واقعیت این است که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که حتی اگر همه اجزای تحلیل و همه پیش‌فرض‌ها صحیح باشند تنها قادر به تخمین احتمال هستیم و نه دستیابی به یقین چون درنهایت در علوم انسانی لحاظ کردن همه داده‌ها و متغیرها و درک سازوکارهای واقعیت غیرممکن است.

امسال اما پس از پیروزی هریس من چنین حسی ندارم. اگرچه میزان عدم اطمینان من در تخمین احتمال پیروزی هریس در شب انتخابات حتی بیشتر از کلینتون بود (50 درصد دربرابر 30 درصد) ولی حس می‌کنم برخلاف سال 2016، من در تحلیل مرتکب اشتباهاتی شدم که قابل پیشگیری بودند. من باید در تحلیل از این موضوع آگاه می‌بودم که نباید احتمال تغییر روندها را دست‌کم گرفت. من حتی خود گاه به این مسئله توجه می‌کردم. مثلاً وقتی برخی افراد تلاش می‌کردند که استدلال کنند که نظرسنجی‌ها قطعاً نادرست هستند چون مثلاً کارولینای شمالی را برای هریس بهتر از ویسکانسین نشان می‌دهند، من در پاسخ می‌گفتم که این استدلال صحیح نیست چون روندها ممکن است از انتخابات به انتخابات تغییر کنند، همان‌طور که ما شاهد تغییر مثلاً جورجیا از ایالت بسیار قرمز به ایالتی رقابتی بوده‌ایم.

البته معمولاً تغییر روندها کندتر از آن چیزی رخ می‌دهند که ما در سال 2024 شاهد آن بودیم. علائم تغییر روندهای قبلی همیشه از انتخابات به انتخابات مشاهده می‌شدند ولی حضور ناگهانی جمعیتی که معمولاً در انتخابات شرکت نمی‌کنند ولی در دو انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و فقط به ترامپ رأی دادند پدیده‌ای بسیار ناگهانی بود. من با این فرض تحلیل کردم که این اتفاق تکرار نخواهد شد یا اگر هم بشود، باعث خواهد شد که لیبرال‌های غیرسیاسی‌تر هم مشارکت کنند و بنابراین تغییر خاصی مشاهده نشود. یکی از اصول ثابت آمریکا این بوده که در انتخابات ریاست جمهوری، مشارکت بالا به سود هیچ کدام از دو نامزد نبوده چون هیجان ایجادشده در حمایت از یک نامزد به افزایش مشارکت حامیان نامزد دیگر نیز منجر می‌شود. اما در سال 2024 شاهد افزایش یک‌طرفه مشارکت به سود ترامپ بودیم.

من فکر نمی‌کنم که لزوماً باید به این نتیجه می‌رسیدم که احتمال پیروزی ترامپ بیشتر است. ما فقط به‌لطف دانش امروزمان می‌دانیم که کدام شاخص‌ها فریبگر نبودند و بدون اطلاع از نتیجه انتخابات، استدلال هیچ طرف کاملاً قانع‌کننده یا کاملاً چرند نبود. فکر کنم همچنان حدس من این می‌بود که احتمال پیروزی هریس بیشتر است. اما درسی که باید یاد بگیرم و تغییری که باید در استدلال خودم می‌دادم این است که باید به نظریه نیت کون وزن بسیار بیشتری می‌دادم. باید در ذهن خودم می‌پذیرفتم که ممکن است شاخص‌هایی که همیشه اطمینان‌بخش بوده‌اند این بار به من خیانت کنند چون در جوامع انسانی تغییرهای سریع و غیرمنتظره غیرممکن نیستند. مهم‌ترین درس انتخابات 2024 برای تحلیل‌گران انتخابات آمریکا این است که باید این مسئله را درنظر داشته باشند که روندها همواره ادامه نخواهند یافت. این درس به‌خصوص برای ما تحلیلگران مسائل داخلی مهم است چون در مدتی که ما بدین کار مشغول بوده‌ایم تشدید روند دوقطبی‌شدن جامعه آمریکا باعث شده که تغییر روندها در آمریکا بسیار کند شود. اما درنهایت اگرچه فرض ادامه روندها غیرمنطقی و سفسطه‌آمیز نیست ولی اتکای بیش‌ازحد بر روندها نیز خود یک سوگیری ذهنی است. باید با روندها برخوردی منطقی‌تر داشت.

در جهان علوم انسانی هیچ چیز ابدی نیست و همیشه باید منتظر این باشیم که روزگار پیش‌فرض‌های ما را دور بریزد و ما را دوباره به نقطه صفر برگرداند. از نظر من این یک ویژگی شیرین علوم انسانی است. برای تحلیل‌گر این بسیار لذت‌بخش‌تر است که همواره درحال کشف و آموختن باشد و نه ‌این‌که فرمول‌های یکسانی را مرتباً به‌کار ببرد.

سخن نهایی) انتخابات 2028؟

من درسی را که از انتخابات 2024 آموخته‌ام از همین الان تمرین می‌کنم. از همین الان برخی تلاش می‌کنند که از نتیجه انتخابات 2024 روندی برداشت کنند و آن را به 2028 تعمیم دهند. مثلاً برخی معتقدند که این رأی‌دهندگان با تمایل پایین به مشارکت تنها برای ترامپ به‌پای صندوق رأی می‌آیند. این افراد معتقدند که ترامپ ویژگی‌های شخصی‌ای دارد که او را از همه سیاست‌مداران متمایز می‌کند و بنابراین «ترامپیسم بدون ترامپ» پروژه‌ای محکوم به شکست است. با پایان زندگی سیاسی ترامپ در سال 2028، روندها به وضع قبلی خود بازخواهند گشت. برخی معتقدند که روندهای جمعیتی در سال 2024 برای دموکرات‌ها بسیار نگران‌کننده هستند و افرادی که به ترامپ رأی داده‌اند در همه انتخابات‌های ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد چون مسئله آن‌ها علاقه به شخص ترامپ نیست و صرفاً به پست ریاست جمهوری توجه دارند و ممکن است پیروزی در انتخابات برای دموکرات‌ها بسیار دشوار شود مگر آن‌که قادر باشند مثل سال 2020 آن‌ها هم بخشی از این قشر را جذب کنند.

این نظریه‌ها هر دو منطقی هستند ولی من واقعاً نمی‌دانم کدام صحیح هستند. ما نمی‌دانیم در چهار سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد. نمی‌دانیم که تأثیر سیاست‌های ترامپ چه خواهد بود، نمی‌دانیم که ترامپ تا چه حد موفق خواهد شد سیاست‌هایی را که وعده داده اجرا کند، نمی‌دانیم که اصلاً ترامپ آیا زنده خواهد ماند یا دموکرات‌ها باید با جی دی ونس درمقام رئیس‌جمهور مستقر روبرو شوند، نمی‌دانیم که در جنگ داخلی حزب دموکرات کدام جناح پیروز خواهد شد و حزب دموکرات چه درسی از شکست خود می‌گیرد. بنابراین برای تحلیل زود است، و تلاش نمی‌کنیم که با داده‌های انتخابات 2024 روندی استخراج کنیم و آن را متصلب و غیرقابل تغییر بدانیم.

در شب انتخابات 2028، من حدس خودم درباره نتیجه انتخابات را علنی خواهم گفت. مانند هر تحلیل‌گری ناچار خواهم بود که بر روندها تاحدی تکیه کنم. اما سعی می‌کنم به خودم یادآوری کنم که لزوماً گذشته الگوی کاملی برای درک آینده نیست.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها