چه کار کردید که شدیم کیسه گل تیمهای عربی؟
کشور ما جای امنی شده برای مدیرانی که امتحان خود را بد پاس کرده یا اصلا نکردهاند!

حضور در لیگ نخبگان آسیا فرصت خوبی بود تا عیار باشگاههای کشورمان را محک بزنیم و بهتر درک کنیم که جایگاه فوتبالمان کجا است و به چه سمتی پیش میرود.
استقلال و پرسپولیس فقط یک بازی دیگر فرصت دارند تا شانس خود را برای قرار گرفتن در جمع 8 تیم پایانی مرحله گروهی این بازیها و صعود به مرحله بعد امتحان کنند اما به جرات میتوانیم بگوییم کمتر هوادار فوتبالی با صعود این دو تیم خوشحال میشود!
بخواهیم کارشناسانه به این موضوع بپردازیم باید سایر مسائل ریز و درشت فوتبالمان را هم مد نظر قرار بدهیم. کمی به عقبتر برگردیم. فوتبال ملی ما متکی بر یک نسل قدیمی توانست مجوز صعود به رقابتهای جامجهانی را بگیرد. از تیم رویایی کیروش تا الان که با امیر قلعهنویی باز هم در آستانه صعود به این رویداد مهم هستیم هرگاه خواستیم نقدی نسبت به فوتبالمان داشته باشیم صعود به جامجهانی تبدیل به متر و معیاری شد برای حامیان فدراسیون تا به این شکل وضعیت فوتبال ایران را گل و بلبل نشان بدهند اما در پشت پرده دلسوزان واقعی فوتبال این احساس را داشتند که روی یک روند نزولی در حال شتاب گرفتن هستیم.
پشت صعودهای پی در پی آن هم در شرایطی که چندین سال است که صعود به جامجهانی برای تیمهای صاحبنام آسیایی افتخار به حساب نمیآید یا انتخاب فدراسیون فوتبال به عنوان نامزد فدراسیون برتر آسیا یک نمایش بود که قشر برنده آن فدراسیوننشینان و حامیان آنها بودند و بازندهها هواداران و تعدادی کارشناس و پیشکسوت دلسوز.
اما در دورانی که ما یک رویه معکوس را در پیش گرفته بودیم و خام القاب پوشالی مثل فدراسیون پنجستاره بودیم سایر کشورهایی که رقیبمان بودند چه کار میکردند؟
قبل از پاسخ دادن به این سوال که احتمالا پاسخش را میدانید حال بیایید کمی دقیقتر به نمونهای از آمار برای رشد یا افول فوتبال در یک کشور بپردازیم. باشگاههای فوتبال ما در چند سال گذشته به لحاظ سختافزار و نرمافزار شیب پیشرفت سریع داشتند یا درجا زدند یا عقبگرد کردند؟
همین پرسپولیس و استقلال به عنوان نماد باشگاهی در فوتبال ما دارای ورزشگاهی شکیل و مدرن شدند یا حتی هنوز که هنوز است یک زمین درست و حسابی ندارند؟ پاسخ هر دو سوال منفی است اما متولی فوتبال برای رشد و شکوفایی این دو باشگاه اقدامات اساسی نداشته که هیچ بلکه در تضعیف آنها گام برداشته است.
حال و روز امروز فوتبال ما را ببینید! بخشی از این همه ضعف و رسوایی به قوانینی مثل سقف قرارداد برمیگردد. یا شرایط کشور به شکلی میشود که گاهی امکان برگزاری یک بازی بینالمللی را نداریم. گاهی هم حضور تماشاگران ر ا ممنوع میکنند!
در این وضعیت انتظار عمومی از فوتبال پایین آمده و از سطح کریخوانیهای هواداران تیفوسی هم کاملا میشود درک کرد که چه بلایی بر سر فوتبالمان آمده است تا جایی که کمتر گل خوردن یا یک گل زده مقابل الهلال عربستان لبخند رضایت روی لبان سرخابی دوستان مینشاند!
روزگاری نمایندگان کشورمان برای تیمهای کشورهای عربی مثل یک کابوس بودند اما امروز چه؟ رسیدن به این سطح فقط و فقط به ولخرجی پادشاه عربستان برای فوتبال مربوط نیست، اینکه باشگاههای عربستانی چقدر هزینه کردند و چه ستارههایی به عضویت لیگ عربستان درآمدند یک بحث تکراری است اما فقط کمی ذهن خود را به همان زمانهایی که فوتبال ما پُز جایزه فدراسیون برتر را میداد، ببریم! آن وقت قشنگ به یاد میآوریم که آن زمان نه چندان دور فوتبال عربستان بهشدت دوره افت را سپری میکرد.
آیا مسوولان فدراسیون فوتبال ما که هر دوره پشت نتایج تیم ملی پنهان میشدند طرح و ایدهای داشتند که امروز فوتبال ایرانی تا این حد ذلیل نباشد؟ باید تاکید کنیم که اصلا کاری به کار برنامههای تیم ملی عربستان یا فوتبال باشگاهی آن کشور نداریم، فوتبال ما برای پیشرفت بیشتر چه راهی را دنبال کرد؟
با نگاهی دوباره به قرارداد ویلموتس و آن گاف بزرگ و همچنین فساد و تخلفات وسیع در تمام ردههای این فوتبال میشود خیلی زود به این نتیجه رسید که ایراد کار در نحوه اداره این تشکیلات بزرگ است. اتفاقاتی در این چند ساله در فوتبال کشور رخ داده که اگر فقط یکی از آنها مثلا در کشور ژاپن رخ میداد امکان نداشت از اول تا آخرین رده مسوولان فدراسیون آن کشور صبح فردای آن روز پشت میز کار خود باشند. نمونهاش فدراسیون کویت که قبلا به آن پرداخته شد که چطور با افراد خاطی برخورد کردند.
اما کشور ما جای امنی شده برای مدیرانی که امتحان خود را بد پاس کرده یا اصلا نکردهاند! این سلسله اشتباهات و تخلفات جای هیچ گونه توجیهی به جا نمیگذارد. انواع و اقسام فسادها که فقط یک موردش در پرونده فساد در فوتبال کرمان پای بسیاری از مدیران ارشد فدراسیون و فوتبال باشگاهی را درگیر کرد جای تنفس تازه را گرفته است.
ثمره این هرج و مرج و چرخیدن در یک دور باطل همین است که میبینیم! تا وقتی یکسری افراد اولویت و نگاهی غیرفوتبالی به این رشته پرطرفدار دارند فاصله بین تیمهای کشورمان مقابل دیگر کشورها همین طور زیاد خواهد شد اما بدون شک افراد خارج از مستطیل سبز نمیتوانند بین عاشقان فوتبال و تیمهای محبوبشان دیوار بکشند. هر چقدر از سایر کشورهای فوتبالی دورتر شویم مردم علاقهمند به آن نزدیکتر خواهند شد چرا که در قانون نانوشته فوتبال امید ممکن است حتی در وقتهای اضافه هم به اردوگاه تیم محبوب شما بیاید! همین انگیزه هم باعث میشود علاقهمندان به فوتبال در اوج ناامیدیها هم کورسوی امید در وقتهای اضافه را در دل خود حفظ کنند به این امید که این فوتبال از شر سیاهیها خلاص شود.
امید در وقتهای اضافه شاید اسفندماه امسال هم رنگ واقعیت نگیرد اما همچنان زنده است و زندهخواهد ماند تا سوت پایان دنیا!
دیدگاه تان را بنویسید