نصرتالله تاجیک:
تصور اینکه حزب الله بعد از ترور سیدحسن نصرالله دچار افول شود تصور غلطی است
تاجیک نوشت: ینکه تصور کنیم ترور ایشان منجر به افول حزبالله خواهد شد یک تحلیل غلطی است. نه تنها اینگونه نخواهد شد، بلکه لطمه جدی نیز نخواهد خورد، اما امکان دارد در بازه زمانی کوتاهی دچار نقصان شود که طبیعی است.
«تبعات ملی منطقهای و بینالمللی ترور حسن نصرالله» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم نصرتالله تاجیک است که در آن آمده: واکاوی و تجزیه و تحلیل ترور آقای سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان توسط رژیم صهیونیستی و پیشبینی پیامدهای آن که بستگی به نوع عکسالعمل بازیگران متعدد در خاورمیانه و این کشور کوچک اما مهم منطقه دارد، موضوعی چند لایه و پیچیده است که در سه سطح به بررسی آن میپردازم:
ملی، منطقه و بینالمللی. در بعد ملی قابل کتمان نیست که خسارت بزرگی به حزبالله و لبنان وارد شده است، اما این خسارت بیشتر جنبه تاکتیکی دارد و استراتژیک نیست.
باید این نکته را درنظر داشت که حزبالله نمایندگی یک تفکر را دارد؛ تفکر مقاومت مشروع برای رفع اشغال صهیونیستی از لبنان و آزادسازی اراضی و آبهای این کشور که توسط اسراییل غصب شده است. اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم و باتوجه به اصل خود ترمیمی سیستمها برای دبیرکل شهید حزبالله یک جانشینی تعیین خواهد شد و تفکر مورد نظر ادامه خواهد یافت.
شخصیت و سابقه سیاسی و فکری سیدحسن نصرالله و مهمتر از همه مدیریت تحولات در صحنه سیاسی لبنان و خطیب بودن او یک عنصر متوازنکننده بود و تسلط وی بر امور نظامی و تحولات منطقه و ارتباطات وسیع او از این شهید یک رهبر بیبدیل ساخته بود. اسراییل نیز در طول تاریخ 75 ساله تاسیس خود رهبران بسیاری از فلسطینیها را ترور کرده است ولی این مبارزه ضداسراییلی نه تنها متوقف نشده بلکه هر روز پیچیدهتر نیز شده است و حزبالله اجازه نداده اسباب و عادی شدن ترور بر اهداف سازمانیاش تاثیر منفی بگذارد. گفتنی است با ترور سیدعباس موسوی دبیرکل پیشین شهید حزبالله هنوز این حزب مانند امروز قدرتمند نبود.
در حقیقت نهال جدید و یک طفل نوپایی بود که توانست روی پای خود بایستد. جالب اینکه حزبالله با دبیرکلی سید حسن نصرالله از جهات سازماندهی سیاسی و توانمندیهای سختافزاری و نرمافزاری و فناورانه و همینطور ارتباطات وسیع منطقهای و بینالمللی گسترش پیدا کرد و به یک بازیگر مورد توجه داخلی، منطقه و بینالمللی تبدیل شد. بنابراین اینکه تصور کنیم ترور ایشان منجر به افول حزبالله خواهد شد یک تحلیل غلطی است. نه تنها اینگونه نخواهد شد، بلکه لطمه جدی نیز نخواهد خورد، اما امکان دارد در بازه زمانی کوتاهی دچار نقصان شود که طبیعی است، اما در میانمدت و بلندمدت میتواند خود را بازسازی کند و با تجربهاندوزی نقشآفرینی سابق خود را بهتر نیز داشته باشد.
نکته دیگر اینکه حزبالله بعد از آنکه توانست به امکانات فناورانه جدید مخصوصا در بعد موشکی و پهپادی دست یابد توازن موجود بین خود و اسراییل را بههم زد. طبعا اعضا و کادر رهبری حزبالله بعد از شهادت سیدحسن نصرالله باید سطح جدیدی از توازن با اسراییل را تعریف کنند. در برتری فناوری موشکی و حمله و دفاع هوایی اسراییل و برتری جنگندههایش با توجه به پشتیبانی غرب و مخصوصا امریکا شکی نیست، اما حزبالله با خودباوری توانسته بود خود را از آن فضای سابق و سنتی ترس از این برتری نجات دهد. به این معنا که به یک سطحی از آگاهی از توانمندیهای نرم و سختافزاری نیروهای رزمنده و فنی و مدیران میانی و بالای سازمان خود رسیده بود که حتی با امکانات بسیار پایینتری توانسته بود تحرکات ایذایی مهمی را علیه اسراییل انجام دهد. این تا حدی سطح توازن را تغییر داده بود. ترور سید حسن نصرالله باعث خواهد شد که این تغییرات مثبت ناشی از تعهد به مردم لبنان و فلسطین، یعنی تغییر کردن فاصله با اسراییل از جهات کم شدن آسیبپذیری حزبالله و بیشتر و موثرتر کردن شدت ضرباتش بر اشغالگر مقداری افزایش یابد.
در سطح منطقه نیز تاثیر این ترور اینگونه است که گروههای مقاومت را بیشتر به یکدیگر نزدیک میکند تا به سازماندهی جدید فکر کنند تا از آن طریق قدرت نرم تاثیرگذار خود را افزایش دهند. اسراییل ابتدا حماس را هدف قرار داد و نیروی چندانی برای شمال سرزمینهای اشغالی صرف نکرد. زمانی که توانست آسیب زیادی به حماس وارد کند متوجه شمال لبنان شد و درنهایت تحرکاتش منتج به این ترور شد. احتمالا این ترور پایان کار اسراییل در لبنان نخواهد بود. چه بسا اسراییل حملات بیشتری را به جنوب لبنان برای آسیب زدن به سامانههای حملات هوایی و دفاعی حزبالله صورت دهد یا حتی ممکن است دست به ترورهای بیشتری بزند و حتی با این حمایت امریکا و باز گذاشتن دست اسراییل و نتانیاهو مجددا دست به اشغال جنوب لبنان بزند. به این دلیل که اسراییل بعد از انفجار پیجرها نشان داد روش نوینی در ضربه زدن به مبارزین لبنانی اتخاذ کرده است. بنابراین این احتمال که به جنوب لبنان نیرو بفرستد هم کم نیست اما در حال حاضر در حال دستیابی به نتایج موردنظر خود از طریق حملات هوایی به این منطقه است.
در سطح تحلیل منطقهای این ترور نیز بحث دور شدن از فضای ثبات و امنیت و توسعه در کشورها هم مهم است، چراکه در منطقه طبق قانون ظروف مرتبطه، امنیت در این حوزه یا باید دستهجمعی باشد یا برای هیچ کشوری امنیت وجود نداشته باشد، لذا با این ترور در حقیقت ما از روند صلحساز دور شدهایم و بیشتر به سمت درگیری و ترویج عوامل ثباتزدا حرکت خواهیم کرد. در میان کشورهای منطقه بازیگری که خیلی آسیبپذیر است اسراییل است. درست است امنیت برای همه کشورها ضرورت دارد اما امنیت برای جامعه اسراییل ملات چسبندگی است. یهودیانی که از اقصا نقاط دنیا جمع شدهاند امیدوار هستند که در یک کشور امن زندگی کنند. مقوله امنیت وزن سنگینتر و بیشتری در جامعه اسراییلی دارد. از این به بعد اسراییل آن امنیتی که قبل از 7 اکتبر را دارا بود تجربه نخواهد کرد؛ چه از طریق حزبالله و انصارالله و چه سایر گروههای مقاومت، به ویژه اگر گروههای مقاومت به سمت سازماندهی واحدی حرکت کنند دیگر شرایط متفاوت خواهد شد.
درباره تبعات در سطح بینالمللی نیز بعد از این ترور مدیریت تحولات منطقه توسط بازیگران عمده و مخصوصا سازمانهای بینالمللی خیلی سخت خواهد شد. نقش سازمانهای منطقهای و بینالمللی تضعیف خواهد شد. این عامل باعث میشود که نظم ساختاریافته بعد از جنگ دوم جهانی دیگر کارایی نداشته باشد. به تدریج مباحثی در زمینه تدوین یک نظم نوین که بتواند کشورها را به آن نظام پایبند نماید، مطرح خواهد شد. در این زمینه شاهد بودیم علیرغم اینکه جلسه شورای امنیت تشکیل شد اقدامی در جهت محکومیت اسراییل صورت نگرفت. بنابراین واگرایی منطقهای و بینالمللی بروز خواهد کرد و با تضعیف نقش سازمانهای بینالمللی نیاز به یک نظم جدیدی پیدا خواهیم کرد که بازیگران جدید سیاسی و بینالمللی ازجمله سازمانهای مقاومت مشروع در مقابل اشغالگران اعم از اینکه اسراییل باشد یا امریکا در آن سهم و نقش خواهند یافت و چارچوبی خواهد شد برای توازن جدید بینالمللی و بدون حق وتو که نهادهای سازمان ملل را از کارایی ساقط کرده است و این نقصان خود را در سلاخی مردم غزه توسط اسراییل نشان داد!
دیدگاه تان را بنویسید